وحید نظری کرمانشاهی متولد ۱۳۶۲ در کرمانشاه، آهنگساز ،محقق موسیقی ومدیر استدیو “دنگ پراو”می باشد با این هنرمند خوب کرمانشاهی گفتگویی داشته ایم با محوریت موسیقی خاص استان کرمانشاه و فعالیتهای موسیقیایی انجام شده در طی سالیان متوالی ،همچنین مقایسه ای بین موسیقی قبل از انقلاب وبعد از انقلاب .
به عنوان اولین سوال :
۱)وضعیت موسیقیایی استان کرمانشاه را در یک دید اجمالی چگونه میبینید ؟
ابتدا اجازه بدهید وضعیت جغرافیایی مورد بحث را مشخص تر کنیم که دقیقاً منظورما از استان کرمانشاه چه مناطقی می باشد ،پس مجبوریم برای روشن شدن این مبحث وریشه هایش مقداری بحث تاریخی انجام دهیم خوب منظور ما کدام کرمانشاه است ؟
آیازمانی که خانقین وسلیمانیه و جلولاوبدره ودربندیخان وکردستان وایلام وهمدان ولرستان از کرمانشاه جدا شدند؟ یا زمانی که یک عده ای قزاق مست به این استان گفتند استان پنجم ؟ویا فردایی که بخش های لک نشین باقیمانده را به بهانه ی اینکه زبان لکی یک زبان مستقل از زبان کُردی شده است ممکن است جدا بکنند؟ واقعاً منظور ما از استان کرمانشاه در زمینه ی موسیقی کجاست ؟
این سوال بسیار مهمی است به نظر من ساحت اندیشه وفرهنگ مقداری جدی تر هست که مثلاً از کلماتی مانند استان استفاده بشود چون این ها کلماتی هستند که بیشتر کاربرد سیاسی دارند نه فرهنگی وامروزه هم در مقوله ی فرهنگ به نظر من مرز کودکانه ترین کلمه ی جهان است چه مرز داخلی وچه مرز خارجی .
۲)ریشه های موسیقی این جغرافیا از کجا نشات گرفته واز چه زمانی آغاز شده است؟
خیلی خوب ریشه های موسیقی مان را در واقع اگر بخواهیم بررسی کنیم باید برگردیم به جغرافیای بین النهرین ،از نظر ویل دورانت چهار تمدن اولیه تشکیل دهنده ی تمدن بشری کنونی هستند این تمدن ها شامل :سومر ،آشور ،بابل وماد و بعد ها پارس و مصر و…ومقداری خُرده تمدن های دیگری بوده اند که امروزه به نوعی در کرمانشاه ما میراث دار بخش هایی از آن تمدن ها هستیم یکی از مولفه های مهم این تمدن ها همین موسیقی هست البته موسیقی ها در قرن های کهن بیشتر آئینی بوده اند. یعنی جبهه ی کارکرد اجتماعی داشته اند ویک ژانر هنری مجزا نبوده اند به عنوان مثال همین مقام سحری که در تنبور یا سُرنا وشمشال داریم در واقع اولین کاربردش در خبر رسانی در فوت افراد بوده است یعنی مثل همین اعلامیه هایی که روی دیوار می زنند وکاربرد هنری و موسیقیایی این مقام ها قرن ها بعد شکل گرفته است شما سراسر زاگرس تا آرارات را بروید همین مقام هست این چه موضو عی را می خواهد عنوان کند ،می خواهد بگوید که در تحلیل و تحقیق موسیقی ما با پدیده ای زنجیر وار ومتصل به هم روبرو هستیم نه یک پدیده ی مقطع ومنفصل وجدا ازهم.
وبررسی جداگانه یک ژانر ازاین موسیقی در واقع ما را به یک نقطه ی خوب نمی رساند اجازه بدهید با یک مثال بحث را ادامه بدهیم .
سال ۹۴زمانی بود که من با “استاد علی اکبر شکارچی” برای یک پروژه ی تحقیقاتی موسیقی مشورت می کردم البته آن پروژه هنوزهم ناتمام مانده است اسم پروژه “از مکریان تا لکستان ” بود ،که از سال ۹۱تحقیقاتی روی موسیقی این مناطق شروع کرده بودم ایشان پیشنهاد داد که چون من خودم روی مقام های لُری کار کرده ام پیشنهاد می کنم شما هم روی یک منطقه ی محدودتری دامنه ی تحقیق خود را مشخص کنید البته ایشان بسیار بزرگوار بودند وبسیار انسان صدیق ودلسوزی برای موسیقی ما هستند اما من هفته ی قبل از این گفتگو برای تحقیقات بخش “هوره “یک سفر به مریوان کرده بودم .
در این سفر چند روستا را در مریوان مشاهده کردم که همگی “هوره خوان “بودند وبرای من خیلی جالب بود که در منطقه ای که زبان اصلی آنها سوران و هورام است چرا باید چند روستای هوره خوان وجود داشته باشد پس به راحتی نمی شد دیدگاه استاد شکارچی را قبول کرد تمام مطالعات وتحقیقات من(البته مطالعات میدانی چون متریال( material) ارزشمندی برای مطالعه در این خصوص تاکنون تولید نشده است وشما یک خط اطلاعات تخصصی و درست راجع به مقوله ای مانند “هوره”در هیچ کتابی ویا مقاله ای پیدا نمی کنید اما مغلطه وژست و دروغ ودلسوزیهای بی جا متاسفانه تا دلتان بخواهد )
مطالعات میدانی من روی این نتیجه استوار است که موسیقی این جغرافیا در یک سیر تقدم وتاخر وار که منشا در همان تمدن های پیشین مزوپتامیا(بین النهرین ) داردبه شکل زنجیر وار ومکمل قرار گرفته اند که البته هر بخش هم خود سیر حرکت تاریخی خود را داشته است مثلاً توی منطقه ی لکستان موسیقی یارستان هست یکی از شاخه های موسیقی یارستان درمناطق لک نشین فعال است این موسیقی یارستان با رامشگران هندی که در واقع “بهرام گور “از هند به ایران دعوت کرده بودتاثیر گذاری ها و تاثیر پذیری های متقابلی در طی قرن ها صورت داده است .
ما در جغرافیای لکستان ولُرستان مقام منطبق بر “ماهور ” ی داریم که ایست و تاکید روی نُت درجه ی دوم گام ماژور اتفاق می افتد که اصطلاحاً به ان ( sub tonick)یا همان روپایه وروتونیک میگوییم که توی منطقه و حتی ایران هیچ ماهوری با این ویژگی ها منطبق نیست .
البته این فقط یک فاکتور ویک ویژگی از این مقوله است و شواهد و دلایل زیاد دیگری هم هستند که مجال گفتگو در این زمینه نیست پس ما میراث دار تمدن های کهنی هستیم که با تاثیر پذیری متقابل برای ما باقی مانده اند
مثلا هوره ومور”سیاچمانه،لاوک ،بیت ،حیران “و…در یک سیر تقدم وتاخربه صورت زنجیر وار و مکمل هم حلقه های این زنجیر را تشکیل می دهند وما را به قعر رویدادهای مزوپتامیا (میان رودان)می برند
البته فقط فرم های موسیقی وهنری نیستند که ما را به آن تاریخ وصل می کنند در واقع در ایین شناسی منطقه کاراکترهایی مثل “دائو” در آیین یارسان که با تلفظ منطقه ی گوران “داوو”خوانده می شودما را به دوران سنویت وآیین های کهن چند خدایی پیش از میترا می برد .نمادهای زیادی هم در همین تاق وسان هستند که متاسفانه بدون شناخت چند جانبه از فرهنگ واز اتنولوژی این منطقه تغییر وتفسیر شده اند.
نگاهی به آخرین آلبوم کیهان کلهر – یادداشتی از وحید نظری کرمانشاهی
۳)وضعیت موسیقی های ائینی در استان کرمانشاه را چگونه می بینید ؟
موسیقی آئینی در واقع دست نخورده مانده است یعنی از سال های کهن تا کنون خیلی تغییر نکرده است این به نوبه ی خود هم خوب هست وهم بد می باشد ،خوب است از این زاویه که یک گنجینه ی موسیقیایی وپتانسیل کهن به ما میراث رسیده است ولی اینکه چرا دست نخورده مانده است این خیلی دردناک است ونیازمند بحث وگفتمان دارد . چرا این موسیقی از چندین هزار سال قبل تاکنون به همین شکل باقی مانده است؟ چرا ما هنوز “هوره”و “مور”داریم ؟
آیا این هابه نیازهای موسیقیایی بشر امروز پاسخگو هستند یا سوالاتی از این قبیل و چرا این ها در موسیقی ما با این بکری ماندگار شدند ؟
به نظرم از شش هفت هزار سال پیش تاکنون موسیقی ما فراتر نرفته است شاید در حد دویست سال ما حرکت کرده ایم یعنی در شرایط جنگ و ناامنی همیشگی بودیم از حمله ی” اسکندر “واعراب و”هولاکو” بگیرید تا”اشرف افغان” مثلاً پانصد سال گذشته بعد از جنگ “چالدران” در واقع کردستانات از ایران جدامی شود وبه پنج تیکه تقسیم می شود که چهار تیکه ان از ایران جدا شده است پس ما یک ملتی بودیم که دائم زیر سایه ی جنگ وآشوب روزگار می گذراندیم دراین ملت بااین شرایط نه تنها در موسیقی حرکت ودگرگونی حاصل نمی شود بلکه در دیگر المانهای مدنی مثل فلسفه ی زیستی واخلاق واندیشه و پوشاک وخوراک وغیره هم در واقع تغییرات زیادی صورت نگرفته است ما بعد از صنعت چاپ البته چون اکثر ملت های مصرف کننده ی تمدن بشری رو به تقلید وپیچش وسردر گمی گذاشتیم چرا که زیر ساخت های لازم را نداشتیم و یا از دست داده بودیم وبدون زیر ساخت هم در واقع فقط وارد کننده ی محصول اندیشه ی دیگران بودیم .
ما که روزگاری صادر کننده ی خدایان به تمام جوامع بشری بودیم در معرکه ی ناخدایان انگلیسی وفرانسوی وبلژیکی تماشاچی آخر شده بودیم و ،هنوز هم هستیم منتهی یک تفاوت وجود دارد که امروزه اندیشه وهنر از تمام جوامع بشری به پستوی خانه ها ومعدود لابراتوار وآزمایشگاهها خزیده است ودیگر این روزها کسی برای دانستن وفهمیدن بهای زیادی حاضر نیست پرداخت کند ودر اصل لذت فهمیدن ودانستن گم شده است معمولاً لذت های کف خیابانی امروزه انسان های جامعه را بیشتر در گیر خودش کرده است وموسیقی جهانی در یک دور تسلسل باطل ویک دور تقلیدوار دارد تانگو می رقصد المانهای زیادی هست که دراین ماجرا وجوددارد از ورود گرامافون گرفته که من به ان می گویم « نیش مار سرمایه در سوزن گرامافون »که منجر می شود به تولید بیشتر با کیفیت کمتر همین بحث گرامافون را بخواهیم بازتر کنیم شاید بشود یک کتاب نوشت که این وضعیت (تولید بیشتر وکیفیت کمتر)یعنی هر چیزی بی راه وبی قد وقواره ای را سبک وتحول خطاب می کند البته از دید سرمایه وسود اینطور است تا آنجاکه در فاصله ی دو ،سه قرن موسیقی جهان از “باخ” و”موتزارت “به”لیدی گاگا”می رسد و این یعنی موسیقی با ذائقه ی سکس .
خوب ما یک ملت مقّلد بی چون چرایی شده بودیم وپیرو که فرهنگ به اصطلاح “آن ور آبی ” را پذیرفتیم ووضعیت ما اکنون مشخص است .
۴)وضعیت موسیقی در کرمانشاه اکنون به چه شکل در آمده است؟
با آمدن رادیو یک کیلو واتی ارتش که مرحوم “حشمت مسنن”موسیقی اش را اداره می کرد گاهی اوقات برنامه های خوبی اجرا می شد که به نسبت فرهنگ گذشته ی موسیقی ما که یک فرهنگ رو حوضی ،مطربی وپا اندازی با اشانتیون موسیقی بود به نوبه ی خودش این حرکت رادیو یک انقلاب و جدیت در موسیقی تلقی می شود البته ازدید من اما پتانسیل های کمی وکیفی در اختیار نبودویک ریشه ی نیمه خشکیده ای بود که در طی قرن ها لوطی گری ،مطربی آن را در آهستگی ودر انزوا ی معروف “هدایت”مثل خوره خورده بود .نسل اول ودوم خوانندگان وارکسترهای رادیو ما در واقع بجز معدود آثار انگشت شمار همه کپی پیست(copy paste) رادیو بغداد ویا رادیوتهران یا لاله زار بودند ،خوانندگان خال بربدن یعنی خالکوبی داشتند عموماًکم سواد حتی بعضی از آن ها به زبان کُردی هم قادر به گفتگو محاوره ای نبودند چه برسد به اینکه قادر باشند موسیقی ومقام های کهن این جغرافیا را بشناسد نوازنده ها هم اکثر اً رویای “پرویز یاحقی”و”فرامرزپایور “و”جلیل شهناز”شدن را داشتند واصولاً کاری با موسیقی فراموش شده ی این جغرافیای دردناک نداشتند وبیشتردوست داشتند پارتی تورها با تق تق بان شیروانی میزان بندی کنند قطعاً افراد معدودی هم بودند که آگاهانه یا غیرآگاهانه کارهای خوبی انجام دادند و شناخت بیشتری از موسیقی کرمانشاه داشته اند ” داوودی .خراباتی ها .مظهر خالقی”،”حسن زیرک”، “حشمت مسنن “برخی از ترانه های جناب “یداله رحمانی”.
آقای “یداله رحمانی”جز معدود خوانندگان مقام خوان ما بودکه در مقام های منطقه ی ” گرمیان” و”الوناتی” ها تسلط داشت وبرخی از کارهای “حشمت لُر نژاد “وبعضی از کارههای دیگر بزرگان که الان در خاطرم نیست.
۵)اما نسل بعد از انقلاب، در موسیقی چه تحول وتغییری صورت دادند؟
اگرچه خودانقلاب یک ژانر موسیقی متعهد به بدنه ی موسیقی ما اضافه کرد و به نوبه ی خودش یک جهش خوب بود اینکه موسیقی انقلابی تولید کنید وتولید بیشتری در موسیقی اجتماعی ،سیاسی وحماسی صورت گرفت اما متاسفانه به فاصله ی کوتاهی بعداز انقلاب سازها شکسته شدند وموسیقی حکم دینامیت پیدا کرد ما باید برای حمل ساز ازیک فرشته اجازه می گرفتیم باید برای نگهداری سازبه موزیسین ها یک عده ای اجازه می دادند که مثلاً ساز را نگهداری کنید این ها جوک نیست این ها تاریخ موسیقیایی این شهر است وهنوز هم طنین تار یحیی ی شکسته ی “اسماعیل مسقطی “را درسکوی حشمت السلطنه میتوان شنید که مثلا ((نفرین می کند بانیان آن تزویر را ))بله متاسفانه شرایط و ضعف شدید مدیریت در بعد از انقلاب یک نسل خواننده وموزیسین بله قربان گوی.بی اجازه آب نخور که حتی برای حمل ونقل سازهایشان پذیرفته بودند که اجازه بگیرند تربیت کرد.برخی از هنرمندان رادیو و تلویزیون مااین چنین بودند که این ها معمولا در لای سوراخ های تقویم فارغ از هر اعتقادی به دنبال مناسبتی بودند که با یک سری شعرای مثل خودشان کاری بسازند وپولی به جیب بزنند وتولیدی داشته باشند حالااین جبهه که در واقع اینطور می شود و بسیاری از پتانسیل ها یا به اجبار معیشت و یا علاقه ویا شهرت و …می روند به سمت تقویم ها برای تولید صرف کارهای مناسبتی ویا منطبق بر بخش نامه ها خوب فضا خالی می شود وآن سوی ماجرا سود جویانی که از تشنگی مردم به موسیقی مطلع می شوند طی یک دهه موسیقی وارداتی آمیخته به لکنت موسیقیایی را به عنوان موسیقی مردمی و عشایری و آزاد و زیر زمینی و غیر حکومتی و
…را شکل می دهند وتا امروز هم هردو جریان متاسفانه ادامه دارد ودر هر دوجریان مامافیا داریم هم در دوستان تقویم نوردمان وهم در دوستان بنگاههای شادمانی وآن چیزی که مهجورتراز همیشه روی سینه ی سازهای ماخاک می خورد همان موسیقی است .
۶)اما راه حل و برون رفت ازاین فضا چگونه می تواند امکانپذیر باشد ؟
ما نمی توانیم موسیقی رااز المان های دیگر فرهنگ و اندیشه جدا کنیم این یک خیال کودکانه است که ما بتوانیم در یک جامعه ای موسیقی را نجات بدهیم ولی ادبیات در فلاکت خود دست وپا بزند یااخلاق ویا اندیشه وجودنداشته باشد این ها در واقع اجزا یک پیکره هستند شما در جامعه ای می توانید یک برنامه بنویسید که آن جامعه را از همه لحاظ رشد وترقی داده باشید وموسیقی هم یکی از همین المان هاست به نظر من باید کسانی این ماجرا راپیش ببرند که از بدنه ی دولت بیرون باشند چون تجربه ی ” آزمودن دوباره ها خطاست “واین اشتباه است پس نیاز به افرادی داریم که بتوانند در ابتدا خودرا از منجلاب فکری این قرن بیرون بکشند البته این منجلاب جهانی است و سپس بایک فکر آزادتر و توانمند تر قدم به ساحت فرهنگ واندیشه بنهند و انان قطعا تغییرات اساسی پدید خواهند اورد و این جمله که بنظرم موسیقی همیشه شکل آدم های جامعه است اگر آن ها با هویت واندیشمند باشند موسیقی با هویت واندیشمند است اگر متعهد باشند موسیقی هم متعهد است .
پس برای برون رفت از وضعیت وخیم کنونی باید نسل هایی را تربیت کنیم که این ویژگی ها داشته باشند و ما باید برگردیم به ریشه ها که کودکانمان یادبگیرند که بیاندیشند و بیاندیشند و فقط بیاندیشند و تنها راه برون رفت به سمت فکرکردن است تنها تفاوت مابین انسان غریزی وانسان، همین اندیشه است این نوشدارویی است که بایست به کام جهان چکانید وما هم منفصل ازاین جامعه جهانی نیستیم .و من یقین دارم که ما در این راه پیروز خواهیم شد .
.
.
.
منبع : هفته نامه نقد حال – شماره ۶۴۴