سالها بود در آرزوی یک کتابفروشی شایسته و بایسته در اسلام آباد مانده بودم و هر از چندگاهی با دوستان عزیز کتابخوان و اهل مطالعه برای تاسیس چنین فروشگاهی هم صحبت می شدیم و طرحهایی ارائه میکردیم ولیکن به عمل نمی رسید.
دردها و رنجهایی که از نبودن کتابفروشی در اسلام آباد بر من سنگینی می کرد را بخاطر می آوردم و در اینکه دیگرانی چون من هم این درد را داشته باشند زجرم می داد و بیشتر هم از عقبگردی که مشهود بود درد داشتم. قبل از انقلاب سه کتابفروشی داشتیم که دوتای آن مربوط به نیروهای چپ و یکی هم به نیروهای مذهبی مرتبط بود و قبل از جنگ کتابفروشی‌های چپی برچیده شدند و در هنگامه جنگ هم کتابفروشی مذهبیون تعطیل شد. اسلام آباد ماند و درد بی کتابی!
در دهه ۸۰ من کتابفروشی را در ظلع شمال غرب میدان امام دیدم و خوشحال از اینکه یک کتابفروشی پا گرفته است و البته در کنار فروش کتاب نیز لوازم التحریر هم میفروخت. اما همچنان دریغ و افسوس از داشتن یک کتابفروشی شیک و جذاب که بطور تخصصی به کتاب اختصاص داشته باشد مرا می آزرد.
روز شنبه مورخه ۱۳ خرداد جهت شرکت در ستاد همایش نکوداشت استاد بهرامی به اسلام آباد سفری داشتم و فردا روزی که جهت دیدار یکی از دوستان دبستانی از میدان امام عبور کردم چشمانم چیزی دید که باورش برایم مشکل بود. بله یک کتابفروشی خالص و زیبا و چشم نواز! آن هم در شهری که زمانی مهد کتاب خوان های ماهری بود ه است. خیلی شاد وارد مغازه شده و چند جلد کتاب خریدم و البته اکثر آن کتابها را من مطالعه کرده بودم و بسیاری از آنها را در کتابخانه شخصی ام داشتم وگرنه خرید بیشتری می کردم – کتابفروشی تابلو نداشت ولی مدیرانش می گفتند که نام کتابفروشی هرمس است و گویا نسبتی با نشر هرمس هم داشته باشد که بسیاری از کتابها به آن ناشر مرتبط بود.
علی ایحال اکنون ضلع شمال غرب میدان امام در جای قدیمی کافه گلستان، کتابفروشی در خوری وجود دارد که می‌تواند پاتوق اهل قلم باشد و با خرید خود در ارتقا و مانایی آن سهیم شوند. در پایان تصاویری از این کتابفروشی ارائه میدهم
برای مدیرانش موفقیت آرزو می کنم
مجید حسینی
.
.
