یادداشت

روایت شناسی « narratology » – کیوان کیخسروپور

بررسی چیستی « روایت » و یافتن قوانین عام آن می باشد . نقطه شروع بحث را در « فن شعر » ارسطو می دانند ، که به تمایز میان متن روایی و متن نمایشی می پردازد و اینکه روایت توسط راوی ، صورت می گیرد یا توسط شخصیت ها داستانی . در متن روایی ، نقل صورت می گیرد و در متن نمایشی ، محاکات . که به غلط آن را « تقلید » ترجمه کرده اند و معادل درست آن « بازنمایی » است  و این نظریه سبب تنش میان نویسندگان رئالیست و ناتورالیست از یکسو ( مانند امیل زولا ) و گوستاو فلوبر گردیده است . در آغاز قرن بیستم ، فرمالیست ها به تحلیل تئوریک «روایت » دست یازیدند . توماشفسکی ایده «پیرنگ وابسته – غیر وابسته » ، شکلوفسکی « آشنایی زدایی » ، ولادیمیر پراپ « نقش – عملکرد » و « بُن مایه » را عرضه کردند .

روایت پژوهی انگلو آمریکن ها با نظریات فورستر در مبحث معنا شناسی روایی و طبقه بندی شخصیت ها به ( ساده و جامع ) و ( پویا – ایستا ) شروع و با نظریات وین بوث در مکتب شیکاگو با ایده تمایز « مولف از راوی » و طرح دو صنعت کنایه ی ساختاری و روایت غیر قابل اعتماد تداوم می یابد . « روایت شناسی » رویکردی ساختار گرای فرانسوی است ، که با بهره گیری از دستاوردهای نظری فرمالیست ها و نظریات زبانشناسانه سوسور و اندیشه های روایت شناسانه کلاسیک ، به تحلیل علمی متون و یافتن قوانین ساختاری عام در متون روایی عمدتا مکتوب می پردازد . اشتراوس عمده تلاش خود را بر اسطوره ها و مشابهت های ساختاری با « زبان » می نهد . رولان بارت متاثر از دیدگاه های  فرمالیست ها و سوسور  ایده « هسته ها – واسطه ها » و نظریه معروف « مرگ مولف » و سیمور چتمن « رویدادهای هسته ای – اقماری » را عرضه می کنند . تودورف می کوشد دستور زبان روایت را کشف کند . گرماس نظریه پراپ درباره افسانه پریان را به کلیه متون روایی گسترش می دهد . ژرار ژنت با دیدگاه متشابه و متمایز با ساختارگرایان ایده « زمان روایت »  را طرح می کند .

با کم اهمیت شدن روش های علمی در نقد و انتقادات چامسکی در نظریه « زایا – گشتاری » و اندیشمندان پسا سوسوری چون ویتگشتاین ، گرایس ، آستین ،

سرل  و دیدگاه پسا ساختارگرایان و منتقدان بزرگ ساختارگرایی چون باختین و « بُن فکنی » دریدایی و علوم شناختی – جنبش فمنیسم و علوم ارتباطی که تکیه بر تاریخ و سیاست و روانکاوی دارد . به مرحله « پسا کلاسیک ها » می رسیم . که چند شاخه عمده دارند .

۱_ روایت شناسی شناختی

۲_ روایت شناختی فمینیستی

۳_روایت شناختی بینا رسانه ای .

در حیطه روایت شناسی پسا کلاسیک ها ، حیطه بررسی از متون ادبی به روایت های « شفاهی – روزمره » تغییر می یابد . توسط لباف و والتسکی . از آنجای که متون جدید ادبی در دوران معاصر در برابر خوانش مقاومت می کنند و به دلیل کاستی دیگر نظری لباف و عدم در نظر گرفتن بافت و طراحی عامدانه به تعدیل این نظریه و جایگزینی آن با الگوی « بُعدی روایت » توسط الینور آکس و لیزا کپس منجر شده است و روایت های کوچک مرتبط با بافت و عدم طراحی شده مورد مطالعه قرار می گیرند .

منابع :

۱ – عناصر بنیادین در نظریه های روایت . دیوید هرمن

۲ – مقاله تئوری های متاخر در روایت شناسی . مارتین والس

۳- دانش نامه های نظریه های معاصر ادبی . مکاریک

۴ – دانشنامه نقد ادبی . بهرام مقدادی .

۵ – فرهنگ پسامدرن . عبدالکریم رشیدیان .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا