(در اندوە کوچ ابدی علی اشرف درویشیان…اینبار نە بە کرج و غربت، بلکە بە دیار دور و باقی)
نویسندگانی داشتەایم کە در دورە خاصی پیشرو بودە،اما کمتر توانایی تداوم و ثبات قدم وقلم خود را داشتە ،و حتی در نیمە راە خستە و دلسرد گشتە، و نتوانستە اند بە قلم خود و تعهد بە آن در راستای تولید ادبی وفادار بمانند.
درویشیان اما آموزگار نحلەای از ادبیات این مرز و بوم است، کسی کە صادقانە و باورمندانە در رە دشوار قلم فرسایی بە زعم فهم و باور خویش گامهای محکمی نهاد و از معدود کسانی بود کە در این نوع ادبیات چپگرایانە و رئالیستی(واقعگرا) هویت یافت و هویتمند شد و همچنان در صدر این سبک از ادبیات ماندگار شد. اما اندوختە چریک پیر ما! تنها بیان واقعیتها و وصف الحال موقعیتها نبود، بلکە زیستن در دل واژگان و ثبت و ضبط عواطف و احساسات نسلی از مردمان این سرزمین زاگرس نشین ابر و مه گرفتە بود، وقتی دل میدهی بە دنیای واژەگان و روایت سادە و صاف و بی تکلف زندگی شخصیتهای قشر محروم و آزادی خواە داستان، انگار بارها از کوچە پس کوچەهای این شهر ،بلند بلند داستان سراییها کردەای.چراکە طنین این بندها و پاراگرافهای مملو از بوم و بوی کرماشان را زیر قدمهایت حس میکنی و صمیمیت نویسندە با طبیعت شهر و آبشورانهایش در تارو پود این داستانها تنیدە است. چرا کە سرگذشت خود نویسندە در دل و درون همین کلمات جا خوش کردە است. درویشیان با خلق آثاری چون؛ سالهای ابری، آبشوران، سلول۱۸…نام خود را بە عنوان نویسندەی توانمند کورد ،در تاریخ ادبیات داستانی ایران جاودانە کردە و بە مانند چریک پیری تا روز رجعت و تسلیم،از اسلحە خویش کە همانا قلم توانمندش بود،با تمام وجود دفاع کرد…
یادش هموارە گرامی باد…
جمیل مرادی ۱۳۹۶/۸/۵