یادداشت

به بهانه نقدی بر کتاب سرۊت باشور

نویسنده : شهریار رستمی

ادبیات در مناطق حوزه جنوبی زبان کوردی در نهایت بە تولید ترانە ختم میشود،این مهم را میتوان با بررسی کتابهای کە اخیرن در این حوضە جغرافیایی منتشر شدە­اند.، را بە خوبی مشاهدە کرد. با توجە بە قدمت موسیقی در این منطقە و رها بودن زبان ترانە از بسیاری از اصول صحیح ساختاری زبان کە دست نویسندگان را تا حدود زیادی در خلق اثر باز می گذارد و خصوصیاتی نظیر اینکە زبان شعری بطور کلی ساختار شکن و هنجار گریز است و زبان مورد استفادە در ترانە بطور اخص از این قاعدە پیروی میکند و از همە این موارد با اهمیت‌­تر موجودیت موسیقیایی ترانە سبب میشود براحتی در میان مخاطبان جای خود را بازکردە و هنجارهای نورم شدە مرتبط با پرستیژ اجتماعی را کە در ایران هول محور زبان فارسی شکل گرفتە است، پشت سر گذاشتە و بار نوستالژیک ذهنی مولف را مبنی بر عدم توجە بە زبان مادری در این مناطق اندکی بکاهد.همین امر سبب میشود کە او یک دل نە صد دل عاشق کشف خود در حوضە ادب شدە و گاهی حتی تا آستانە این شیفتگی او را پیش برد، کە معلومات بە زحمت کسب شدە خود را در این زمینە بە عمد از یاد ببرد کە نیاز ضروری ادبیات منطقە­اش تولید متن و استحکام بخشیدن بە صورت واژگانی، گرافیکی زبان است کە برای نسل معاصری کە برای خودباوری هویتی بدان نیازمند است بپردازد.

سخت سرگرم استفادە از واژگانی میشود کە تعمدن بار نوستالژیک فراوانی برای نسل میانسالی دارد کە اکثر نویسندگان این جغرافیا هم از این گروە سنی هستند، پس بدین ترتیب استفادە از این دستە واژە های محدود، بە دو دلیل موجب گسست مابین آنها و نسل جوان خواهد شد،

– اول آنکە بە سبب تغییر شیوە معیشتی انسان ساکن در این اقیلم از کوردستان خودبخود بسیاری از این واژە ها بدون استفادە شدە و یا بە حالتی از مردگی و حذف شدن از زبان محاورە دچار میشوند، پس بنابراین تلاش برای بازتولید و استفادە از آنها تنها سبب سردرگمی نسل جدید میشود و اصرار نویسندگان بر تداوم کار خود در این زمینە و استناد به استدلالهای مانند زبان بارزە هر فرهنگ و تمدنیست و میبایست برای نجات یک فرهنگ زبان آن را حفظ کرد، دردی از انتقال فرهنگی کە بدنبال آن هستیم دوا نخواهد کرد.

– دوم خود این افراد یا تبدیل بە انسانهای بشدت رادیکال میشوند با تششعات ضد اجتماعی، یا همانگونە کە در مطالب قبلی عنوان شد چنان از این ور بام میافتند کە ترانە سرا میشوند، تبدیل بە هنرمندانی در اصطلاح سلبریتی (اصطلاحی انگلیسی برای افراد خبرساز و نقل مجالس) میشوند کە گرم کنندە مجالس خواهند بود، پس نمیتوانند حلقە مفقودە تفکر پویایی نسل جدید باشند برای پیوند با هویت انکار شدە آنها.

در این میان نقش این هنرمندان سلبریتی بسیار کلیدی بنظر میرسد هنرمندانی کە ابتدا با عواطف پاک و گاە خشن ناسیونالیستی وارد عرصە ادبیات این منطقە شدند، چون قالبی کم خطرتر برای نشان دادن ناسیونالیست بودنشان در آن زمان مابین این مورد و گزینە های دیگر نبود و بە مرور زمان و با کمتر شدن شعلە ملی گرایی تحت تاثیر مناطق دیگر کردستان هجمە افراد بە این سمت و سو کمتر شد و اندک افرادی کە ماندند جذب زمینە­هایی تخصصی شدند کە نمونە­های خوبی هم در میان آنها هست، بطوریکە میتوان گفت این جریان فکری حتی قویتر از تنها جریان فکری شکل گرفتە در این مناطق یعنی گفتمان چپ بودە است؛ اما نویسندگان این جریان فکری کە عمدتن شاعران هستند در دایرە­ای از تکرار افتادە­اند کە منجر بە سقوط و عمر بسیار کوتاه برای دنیای هنریشان میشود، بعنوان نمونە مسیری را کە علی الفتی در شعر کوردی طی نمودە در نظر بگیرد از <سانە ناو> تا کتاب درخشانش <گەرمەشین> کە بواسطە آن نگارندە این متن، شاعر را درخور توجە یافت تا آخرین اثرش در شعر کوردی کە سراسر کتابش محدود بە ۶۰ بیت میشود کە شاهد مثالی برای غش در معاملە و کم فروشی است، البتە نمیتوان از چندین قطعە شعر خوب آن چشم پوشی کرد اما از نگاە کلی یک فاجعە محسوب میشود برای نویسندەای کە، داعیە پیشگامی در ادبیات این سامان دارد، سوای اینکە بە نقل از خود نویسندە کە تاییدی بر سلبریتی بودن ایشان هم هست زمانیکە ناشران برای سیاە مشق ایشان پولهای زیادی پرداخت میکنند چرا نباید سالی چندین کتاب بنویسند، شاعر در این کتاب تا جایی از ول انگاری پیش رفتە کە در شعر شمارە ۹ کتاب زنجرە (جیرجیرک) را با «سیسەرک» نام حشرەای در زبان کوردی است را اشتباە میگیرد، کە ادب حکم میکند کە توضیح ندهیم کە خصوصیات این دو حشرە چنان متفاوت است کە هیچکس جرات اشتباە گرفتن آنها را بە خود نمی دهد، مگر شخصی کە فلاشهای دوربین های خیالی او را احاطە کردە باشد، یا فکر مخاطبین جهانیش، آن جهانیش کردە باشد. البتە مترجم ارزشمند همشهری کە مایە افتخار ماست و امیدواریم حضورش در این کتاب مایە دلسردی خوانندگانش نباشد، ترجمە فارسی «سیسەرک» را بدرستی زنجرە گفتە ولی جای تعجب است کە چرا شاعر بە این مهم پی نبردە است.

نمونە دیگر از برهای هر دم بە این باغ رسیدە جنابان شاعر، آهنگساز، مدیحە سرا، روزنامە نگار، مفسر ورزشی، معلم، اجرا کننده‌ی ” استند آپ کمدی “، ملک شعرا، ببخشید برشمردن کرامات این جنابان از حوصلە بندە و این نوشتە حقیر بر نمی آید کە بعد از «چاپ اولین نوشتە هایشان» کە نام ایشان را مطرح میکند سقوطی با کلە شبیە «بانجی جامپینگ» داشتە اند، البتە بدون «کرین» و طناب انجام میدهند تا جایی کە برای اینکە عقیم بودنشان را پنهان کنند از شعر دزدی هم ابایی ندارند.

اگر بخواهیم بدنبال «پەتگەو کردن» باشیم مثنوی هفتصد من میشود کە از شیرینی کلام خواهد کاست، پس خلاصە آنکە این عزیزان بە عوض آنکە جوهر جان و دماغ خود را بر روی چنین نوشتە های بگذارند و یا بدنبال فراهم کردن تریبونهایی برای شاباش گفتن بە خود باشند کە البتە گاهی از همین تریبونهای اختصاصی، انحصاری برای همدیگر نان بە قرض میفرستند کە نهایتن موجب از دست دادن جایگاهشان در میان مردم بسیار ثروتمند از لحاظ فرهنگی شوند، بە خود بیایند و بە سطحی چنان مبتذل و ابتدایی خود را نرسانند، کە مردم میان آنها و کمدینهای دهه ۶۰ تمایز نتوانند.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا