میشی در پوستین شیر!!! – مجید حسینی _ مدیر گروه نمایشی فرزانگان
اختتامیه جشنواره ملی تئاتر مرصاد آنی نشد که انتظار داشتیم. بی روح و سرد و کمی هم شرمسار آنه!
شرمساری در این قواره بود که جماعتی در طول ۵ ساعت نگه داشتند تا تعریفها و تمجیدهای مسوولان از همدیگر را بشنوند و حتا در حد آب خوردنی هم پذیرایی نشوند، آنگاه میز مقابل مسوولان پراز ضیافت باشد. بعد دوم شرمساری قد و قواره جوایز بود که برای اینکه بز رگ نشان داده شود به ریال اعلام میشد ؛ یک میلیون، دو میلیون، سه میلیون تا حداکثر هشت میلیون ریال!!!! جمعا نه تا یازده میلیون تومان برای جوایز پرداخت شد . خجالت آورتر اینکه به تمام گروهها تندیس جشنواره هم داده نشد و…
یکی از سخنرانان از تنگناها و کاستیها هم سخنی بمیان نیاورد. تازه عذر بدتر از گناه می آوردند برای غایبین از جنس خود!!
من قبلا هم گفتم این جشنواره نامش ملی بود و هنرمندان باورشان شده بود که ملی است اما در شهر شهیدان مرصاد و استانی که سینه ستبر جمهوری اسلامی لقب گرفته هیچ مسوولی باورش نشده بود که این جشنواره ملی است. عدم حضور استاندار و نماینده ولی فقیه و برخی دیگر از مقامات بلند پایه این ناباوری را کاملا منتقل می کرد
تجلیل از پیشکسوتان دهه هفتاد خوب بود اما جا داشت تجلیل از دهه چهل های تئاتر شهرستان در دستور کار قرار بگیرد البته یادشان آمد یک دهه پنجاهی تئاتر در سالن هست که هول هولکی سپاسنامه ای تهیه و تقدیمش کردند بی تندیس جشنواره و این تقدیر از صد جفا بدتر بود. این حرکت ناشیانه که ای کاش انجام نمی شد ولی به احترام حضور مردم لب فروبسته ماند از اعتراض به این شیوه تجلیل جاهلانه که جایگاه و شخصیت فرد را به سخره گرفتن است تا سفته کردن. در میان آن همه تمجید مجدانه مسوولان از هم ای کاش دو دقیقه هم این بنده خاک صحنه خورده را اجازه می دادند کلامی با مدیران صحبت کند تا سنگینی آن تعاریف کمی رقیق می شد.
سالن پر از گردو غبار، صحنه آرایی و دکور بندی زشت، پرده های پاره و خاک سالیان گرفته، نور پردازی نامناسب و…
بولتن پایانی اگر چه خوش دست بود و خوش چاپ ولی به همه داده نشد و عیب بزرگش نبود آرای داوران در آن که البته هیچ توجیهی نمی تواند آنرا موجه کند.
عدم وجود تقسیم کار از یک سو و عدم استفاده بهینه از داوران از سویی دیگر ضعف جشنواره ملی!!!! مرصاد بود
آیا این جشنواره در تهران بود اینگونه برگزار میشد؟ آیا در کرمانشاه بود همین میزان بودجه برایش می دادند؟ آیا سهم مرصاد همین بود؟ آیا تئاتر اسلام آباد کم جایگاهی در کشور دارد؟
از نگهبان می پرسم دستشویی شیشه ندارد هیچ، آبش هم اشکال دارد چه باید کرد؟ می گوید من چکار کنم؟ البته راست می گفت باید از قبل برگزارکنندگان چک می کردند همه چیز را.
من شخص آقای تمری را می ستایم که یک تنه بار جشنواره را بدوش کشید و شجاعانه کاستیها را متوجه خود کرد که البته همه می دانیم خیلی های دیگر هم بودند و می دانستند کاستیهایی متوجهشان بود و دم فرو بستند. بچه های نمایشی شهر در قامت تدارکات خوب دوندگی می کردند ولی متاسفانه سردرگم بودند.
اینها را گفتم تا بدانیم همه این اشکالات اشکالاتی بود که یا بودجه نمی خواست یا با اندک بودجه ای میشد و می توانست نباشد.
البته خوبیهایش را بعدا می گویم ولی امروز لازم بود تا تنور داغ است بگویم که آقایان میش را در قالب شیر جلوه ندهید اگر شیر را دوست دارید شیر مردانه بیافریدش و اگر میش می پرورانید لباس شیر بر قامتش نپوشانید
چه زیبا گفت شاعر جان که؛
یا مکن با پیلبانان دوستی __ یا خانه ای ساز در خور پیل
ببخشید که صریح نوشتم که صر احت آیین من است
مجید حسینی _ مدیر گروه نمایشی فرزانگان
.