مقاله
قَرمیسین، کِرماشان، کرمانشاه / عبدالجواد سحابی
« نام اصلی این شهر کِرماشان Kermashan است که هنوز سالخوردگانِ قدیمی و بومی این منطقه در گفتوگو بهکار میبرند و تا آنجا که بهیاد دارند و خاطرشان یاری میکند پدرانشان نیز همین کلمه را بهکار میبردهاند
قَرمیسین، کِرماشان، کرمانشاه
در کتابهای قدیمی نام این شهر قَرمیسین qarmisin ذکر شده است. از آن جمله: ابن رسته[۱] (۳۳۹ هجری قمری) در کتابش «الاعلاق النفیسه» نوشته است: « مسافت میان قرمیسین و شبدیز[۲] سه فرسخ است….».
نویسندهٔ بزرگ دیگری بهنام ابودلف مسعر بن المهلهل[۳] (۳۳۰-۳۲۹ هجری قمری) نیز نام این شهر را چنین آورده است: «صورت شبدیز در یک فرسخی شهر قرمیسین قرار دارد…».
پس از او نیز مسعودی[۴] نویسنده (۳۳۳ هجری قمری) در مطلبی که در باب صورتِ خسرو و شبدیز نوشته نام این شهر را چنین ذکر میکند: «صورت شبدیز در حوالی قرمیسین، در ناحیهٔ دینَوَر و ماه کوفه، در کوه کنده شده است….».
در سفرنامهٔ ابن فضلان[۵] (قرن چهارم) چنین آمده است که: «قرمیسین بهفتح قاف معرّب کرمانشاه است….» و مترجم در پرانتزی بعد از این جمله میافزاید: (نام اصلی آن «گرمانساه» بوده و چون در عربی حرف گ وجود ندارد آن را بهق تبدیل نموده و «قرمیسین» خواندهاند)، که تا حدی این گفتهٔ مترجم صحیح نیست و در طی مقاله روشن خواهد شد.
یاقوت حمَوی[۶] هم در کتاب معروف خود «معجمالبلدان» نام این شهر را قرمیسین نوشته است: «نزدیک قرمیسین سکوئی (دکانی) قرار دارد که در آنجا پادشاهانِ چین، توران، هند و روم در نزد خسرو پرویز گرد میآمدند و مجمعی شاهانه میآراستند….».
کتابهای قدیمی دیگری وجود دارد که از این شهر با نام «قرمیسین» یاد کردهاند که همین نمونهها ما را بس.
اما در مورد کلمهٔ قرمیسین توضیحی لازم است: «کسانی که اندک اطلاعاتی از زبان عربی و قاعدهٔ تعریب یعنی بهصورت عربی درآوردن واژههای غیرعربی دارند میدانند که ق در اصل ک، و ی در اصل ا، س نیز ش بوده است… نمونه، میتوان کانون= قانون و طست= تشت را نام برد»[۷]. بنابراین با تغیر این حروف میبینیم که قرمیسین معرّب کرماشان است که تا «قرن دهم میلادی»[۸] بر این شهر اطلاق میشده.
باز بهنظر برخی از صاحبنظران واژهٔ کُردمادان بهمعنی کُردهای مادی که بهمرور و اختصار در تلفظ، د اول حذف و د دوم بهش تبدیل شده است. واژهٔ کُرمانج بهمعنی کُرد روستائی و کُرماجان که دهی در نزدیکی کنگاور است نیز از همین واژه میباشد… واژهٔ ماد که نام نیاکان خلق کرد است که در زبانها و گویشهای مختلف بهصورتهای گوناگون درآمده است مانند: ماژ، مار، ماه، ماس، ماش، مانج و ماج،[۹] که در این صورتکُردمادان بهکُردماشان تبدیل و د آن نیز برای روانی تلفظ حذف شده بهصورت کرماشان در آمده است.
اما کلمات فارسی دارای ضمه یا فتحه، در زبان کُردی با کسره تلفظ میشود، مانند بُرد (فارسی) که میشود بِرد (کُردی) و کَرد (فارسی) که میشود کِرد (کردی) و تَرس (فارسی) که میشود تِرس (کُردی)… در این کلمه نیز ضمهٔ کُرماشان بهکسره تبدیل شده کِرماشان تلفظ میشود و شاید هم این ضمه بهخاطر روانی تلفظ بهکسره تبدیل شده است.
تا اینجا روشن شد که نام اصلی این شهر کِرماشان Kermashan است که هنوز سالخوردگانِ قدیمی و بومی این منطقه در گفتوگو بهکار میبرند و تا آنجا که بهیاد دارند و خاطرشان یاری میکند پدرانشان نیز همین کلمه را بهکار میبردهاند. ضمناً در ترانههای قدیمی این ناحیه کِرماشان آمده است[۱۰]:
کِرماشان مهچم بیستۊن راقه
قهتڵـگاێ فهرهاد شهو مهنزڵـگامه
رێگاێ کرماشان گوڵ و گوڵدهسه
بۊشینه دوسهگهم غهریبی بهسه
اما چرا کرماشان بهکرمانشاه تبدیل شده است. در سفرنامهٔ جکسن[۱۱] چنین آمده: «بنیانگذار یا مؤسس [کرماشان] شاهنشاه ساسانی بهرام چهارم (۲۸۸-۳۹۹ میلادی) بوده است. بهرام قبل از آن که بهپادشاهی رسد فرمانروای کرمان بود و کرمانشاه لقب داشت. از این رو چون شهر را بنیاد نهاد آن را بدین نام خواندند». و فردوسی نیز در این باره چنین سروده است[۱۲]:
چو بنشست بهرام بهرامیان
ببست از پی داد و بخشش میان
بهتاجش زبرجد برافشاندند
همی نام کرمانشهش خواندند
و نظامی نیز در همین موضوع میگوید[۱۳]:
بهکرمان رسید از کنار جهان
ز کرمان درآمد بهکرمانشهان
از بهرام چهارم بهبعد این شهر را بهاین نام تغییر میدهند و در کتابهائی که از آن بهبعد نوشته شده نام این شهر را کرمانشاه ثبت میکنند؛ چنانکه در نزهةالقلوب[۱۴] (۷۴۰ هجری قمری) آمده است: «کرمانشاه [که] آن را در کتب قرماسین (قرماشین)[۱۵] گفتهاند و بهرام بن شاپور ذوالاکتاف ساسانی ساخت و قباد بن فیروز ساسانی تجدید عمارتش کرد و درو جهت خود عمارت عالیه ساخت و پسرش انوشیروان عادل (نوشیروان) درو دکهئی ساخته صد گز در صد گز و در یک جشن برو فغفور چین و خاقان ترک و رای هند و قیصر روم او را دستبوس کردند….».
در کتاب قدیمی دیگری بهنام آثار عجم[۱۶] چنین نوشته شده است: «کرمانشاهان را گویند نخست بهرام بن شاپور ذوالاکتاف ساخته و قباد بن پرویز تجدید عمارت کرده و….».
و بههمین ترتیب در کتابهای زیادی کرمانشاه آمده است، تا زمان پهلویها، که نهتنها کوششی برای بهدست آوردن نام اصلی این شهر نمیشود، بلکه تلاشی پیگیر میشود که مردم این ناحیه نیز زبان کُردی خود را از دست بدهند، مانند لباس و آداب و سنن قومیشان تا جائی که اکثر جوانهای این شهر
عبدالجواد سحابی
کرماشان: ۵۹/۱/۱۲
پاورقیها
۱٫^ ابنرسته ibn-Rostah جغرافیدان عرب (حدود ۹۰۰-۹۵۰ میلادی مطابق با ۲۸۷-۳۳۹ هجری قمری) [صفحهٔ ۲۴۹ و ۲۶۰ سفرنامهٔ جکسن].
۲٫^ چنان که میدانیم شبدیز اسم اسب خسرو پرویز بوده است که بهصورت کندهکاری در «طاق بستان» نزدیک کرماشان وجود دارد.
۳٫^ ابودلف مسعر ابن المهلهل (۹۴۰ میلادی مطابق ۳۳۰-۳۲۹ هجری شمسی) [صفحهٔ ۲۵۹ سفرنامهٔ جکسن].
۴٫^ مسعودی نویسندهٔ قرن چهارم (۹۴۴ میلادی مطابق ۳۳۳ هجری قمری) [صفحهٔ ۲۶۰ سفرنامهٔ جکسن].
۵٫^ سفرنامهٔ ابن فضلان (احمد بن فضلان بن العباس بن راشد بن حماد) تألیف: قرن چهارم هجری ترجمه: سید ابوالفضل طباطبائی، انتشارات شرق، چاپ دوم، شهریور ۱۳۵۵، [صفحهٔ ۱۲۱].
۶٫^ یاقوت حَمَوی (یاقوت رومی)، ۵۷۵-۶۲۶ هجری قمری، دایرةالمعارفنویس معروف عرب است، [صفحهٔ ۲۶۵ حاشیه متن عربی سفرنامهٔ جکسن].
۷٫^ روزنامهٔ کرماشان شمارهٔ اول.
۸٫^ دائرةالمعارف فارسی، جلد دوم (بهسرپرستی دکتر غلامحسین مصاحب)، [صفحهٔ ۲۲۰۲]، آمده است: «جغرافیانویسان اسلامی آن را قرمیسین میشناسند و این نام تا قرن دهم میلادی بر آن اطلاق میشد، سپس نام کرمانشاه جای آن را گرفت».
۹٫^ روزنامهٔ کرماشان شمارهٔ اول.
۱۰٫^ گورانی یا ترانههای کُردی، تألیف: دکتر محمد مکری، کتابخانهٔ دانش، ۱۳۲۹، معنی ابیات بهترتیب: کرماشان میروم بیستون بر سر راهم است/قتلگاهِ فرهاد، شب منزلگاهم است [صفحهٔ ۶۲]/راه کرماشان پر از گل و گلدسته است/بگوئید بهدوستم غریبی بس است [صفحهٔ ۲۲]
۱۱٫^ سفرنامهٔ جکسن (ایران در گذشته و حال)، نوشتهٔ: ابراهم و. ویلیام جکسن، ترجمهٔ: منوچهر امیری، فریدون بدرهای. شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، [صفحهٔ ۲۶۶].
۱۲٫^ لغتنامهٔ دهخدا «ک»، صفحهٔ ۴۷۲، ستون اول سطر ۲۰ و سطر ۳۵.
۱۳٫^ لغتنامهٔ دهخدا «ک»، صفحهٔ ۴۷۲، ستون اول سطر ۲۰ و سطر ۳۵.
۱۴٫^ نزهةالقلوب تألیف: حمداللـه مستوفی (۷۴۰ هجری قمری) بهکوشش: محمد دبیر سیاقی ناشر کتابخانهٔ طهوری اسفندماه ۱۳۳۶ خورشیدی.
۱۵٫^ قرماسین (قرماشین) منظور همان (قرمیسین) است که در مسالک و ممالک (تألیف اصطخری) نیز (قرمسین) ذکر شده.
۱۶٫^ آثار عجم، تألیف: میرزا آقای فرصت حسینی شیرازی. چاپ دوم، بمبئی [صفحهٔ ۳۸۷].