قالب وردپرس بیتستان پرنده فناوری
خانه / کتاب / یادداشتی از یدالله بابایی درباره مجموعه داستان «آواز سنگ‌ها»

یادداشتی از یدالله بابایی درباره مجموعه داستان «آواز سنگ‌ها»

آواز سنگ‌ها دومین مجموعه داستان صابر سلیمی است که در ۸۹ صفحه، با طرح روی جلدی زیبا و متناسب باحال‌وهوای داستان‌ها در بهار ۱۴۰۲ توسط نشر ماهتاب غرب منتشر شده است.  این مجموعه، دربرگیرنده ۹ داستان کوتاه است.
مجموعه اول این داستان‌نویس، «سایه‌های مرگ» نام دارد که با شش داستان در سال ۹۳ منتشر شده است.   آواز سنگ‌ها، دارای پس‌زمینه‌ای سیاسی‌اجتماعی است .
موضوع تعدادی از داستان‌های این مجموعه، درباره افرادی از سازمان‌ها و گروه‌های چریکی است در پیش از سال ۵۷ که ادامه فعالیت آنها باتوجه‌ به نقشی که در انقلاب ایفا می‌کنند، به بعد از انقلاب نیز کشیده می‌شود.  اما طولی نمی‌کشد که بین گذشته و حال سردرگم می‌مانند. نه شیوه مبارزه درگذشته را کنار می‌گذارند و نه شرایط تازه‌ای را که ایجاد شده و آنها را به کناری رانده است تاب می‌آورند.
یکی از آنها، اما با رد نظریه مبارزه مسلحانه و نقد بر ایرادهای این شیوه از مبارزه، دچار انشعاب می‌شود.  این انشعاب‌ها، در نهایت گریبان بسیاری از این سازمان‌ها و گروه‌ها را نیز گرفته و هریک به راهی می‌روند.
پرداختن به جزئیات در تمامی داستان‌های این مجموعه به چشم می‌خورد و چیزی از دید نویسنده پنهان نمی‌ماند.  در واقع، این جزئی نگاری و توجه به‌تمامی لحظات و آنات داستانی، لازمه هرکدام از داستان‌هاست و باری اضافه بر دوش آنها نیست.  دقت و وسواسی که نویسنده در این جزئی‌نگری‌ها همراه با خلق تصاویر مناسب با فضای داستان‌ها به خرج داده است، بر غنا و زیبائی آنها افزوده است به صورتی که در پاره‌ای از آنها، نثر پخته و زیبای نویسنده، پهلو به پهلوی شعر می‌زند.
به نظر می‌رسد کلیدواژه داستان‌های این مجموعه «نرسیدن» است.  نرسیدن هم به آرمان‌ها و اهداف سیاسی و ایدئولوژیک و هم به عشق‌ها و آرزوها و خواسته‌های شخصی.  این نرسیدن و حسرت‌های بجا مانده از آن در جنگ هم خود را نشان می‌دهد.  جنگ، به‌غیراز کشتار و ویرانی، بسیاری از عشق‌ها و دلبستگی‌ها را از هم می‌گسلد و این نرسیدن‌ها را کامل می‌کند . در داستان آواز سنگ‌ها برخی مکان‌ها و اشیا مانند: جنگل، دریا، مهمان‌خانه، سیاهکل، سد، چاقوی دسته گوزنی و……. از استعاره‌ها و نمادهایی هستند که در داستان‌ها نقش پر رنگی دارند.

و اما نگاهی به چند داستان از این مجموعه:

۱-آبی

آبی، داستان اول مجموعه آواز سنگ‌ها است.  با موضوع عشق و خیانت.  موضوعی دم‌دستی و تکراری که در ادبیات داستانی(به‌ویژه ادبیات ژورنالیست ) و سینما، بسیار به آن پرداخته شده و می‌شود.
اما از وجوه تمایز این داستان با آثار مشابه، نثر موجز، چگونگی روایت و پایان‌بندی آن است.  «منیر» شخصیت زن داستان، با یکی از همکاران اداری‌اش روی‌هم می‌ریزد و به شوهرش «هانی» خیانت می‌کند.  مرد همکار منیر که با او در ارتباط است، کم‌کم دچار توهم می‌شود و خیال می‌کند هانی، شاهد و ناظر اعمال آنهاست و در وجودش غریبه‌ای ریشه می‌دواند و همواره به او نهیب می‌زند.  در واقع، غریبه، وجدان بیدار شده اوست که در قامت هانی شوهر منیر بر او ظاهر می‌شود تا جایی که او را به سمت‌وسوی مرگ سوق می‌دهد.  با بستن سنگ به خود و فروکردن چاقو در شکم، در ته آب سد فرومی‌رود و با مرگش، از عذاب وجدانی که او را رها نمی‌کند خلاص می‌شود. این پایان‌بندی، از همان وجوه تمایز است که کمتر در داستان‌هایی ازاین‌دست آورده شده است.

۲-ابلق

ابلق، حکایت درد و رنج و مبارزه است در سال‌های دور با ترسی که بر همه‌جا سایه افکنده بود. ترس از دستگیری، زندان و اعدام.
تحلیل‌ها هم راه به جایی نمی‌بردند. قدرت، با تمام نیرو کار خودش را می‌کرد و گوشش به هیچ جا و هیچ‌کس بدهکار نبود و آنها (سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی و چریکی) مانده بودند که پس آن همه نظریه‌ها و تئوری‌های به نظرشان تاریخ‌ساز، حالا چرا ول‌معطل‌اند؟.

مانده بودند بین گذشته و حال و نیروی فائق آمده‌ای که از شناختش بازمانده بودند و کم‌کم دریافتند با تغییر و تحولات پیش‌آمده، قرار نیست در بر همان پاشنه بچرخد و آنان بر همان عهد که بودند باقی بمانند.  حالا دیگر «مبارزه مسلحانه، نه تاکتیک بود و نه راهبُرد» باید طرحی نو در انداخت و نباید روی «رد نظریه بقا» مانور داد.  بسیاری، میل به بقا و ماندن داشتند.
نادر، پس از ۲۶ سال از زندان آزاد می‌شود و می‌خواهد از سرنوشت زنی بنام رعنا که قبل از دستگیری  در زندگی اش بوده و در فعالیت‌های سیاسی، هم‌فکر و همراهش بوده خبری بگیرد. به آدرسی که از قبل می‌شناخته می‌رود. در دیداری که بین او و زنی دیگر از هم‌فکران سابقش صورت می‌گیرد معلوم می‌شود کسی از رعنا خبر ندارد و سرنوشت او در پرده‌ای از ابهام باقی می‌ماند.
نادر به زن می‌گوید «همه انتظار داشتند که من مرده باشم. اما میل ماندن غلبه کرد. » زن گفت: «فضای آنجا را نمی‌توان از دور درک کرد. حالا که اینجا نشستی و مزار نامعلومی ندارید، خیلی بهتر است. مردن دردی را دوا نمی‌کرد و نمی‌کند. عمر یک انسان چرا باید کوتاه باشد؟ بقا بهترین استراتژی بود که وجود داشت. حالا نه به هر قیمتی.»
داستان ابلق می‌توانست در همین چارچوب و همین زاویه دید، رعنا را بجای زنی که با نادر ملاقات می‌کند بگذارد. رعنایی که بعد از گذشت آن همه‌سال در نبود نادر، دچار تغییر و دگردیسی شده و از آن زنی که قبلاً در تصور نادر بوده، فاصله گرفته .همچنان که نادر با میل به زنده‌ماندن و گریز از اعدام با مقاومت‌نکردن و همکاری، از هر آنچه که بوده از جمله از خودش فاصله گرفته و حالا در هیئت زنی است که در او، دیگر خبری از آن باورها و افکار پر شروشور نیست:
«عوض شدی!»
سنگ هم بود عوض می‌شد. کی عوض نشده؟
«بچه جای تمام آرمان‌ها را می‌گیرد. فکرکردن را از یادت می‌برد. من باید برگردم.
همسرم نمی‌داند بیرون‌آمده‌ام».

۳- سگ‌ها از هم خبر دارند.

این داستان هم از داستان‌های جذاب و پرکشش مجموعه آواز سنگ‌هاست. با زاویه دید مناسب.  یک تک‌گویی پر دیالوگ با دو شخصیت‌محوری، یعنی جلال و رفیقش که مهمان اوست.  رفیق و مهمانی که از او چیز زیادی نمی‌دانیم و طرف صحبت‌های جلال است، بدون حتی یک دیالوگ از دهان او.  این رفیق و مهمان می‌تواند خیالی هم باشد.  در رمان بوف کور هدایت، راوی با سایه خودش حرف می‌زند.  در سگ هاهم از هم خبر دارند، راوی با رفیق و مهمانی خیالی حرف می‌زند و حتی دیالوگ‌های این مهمان را هم جلال بر زبان می‌آورد.
این داستان در چارچوبی فکر شده نوشته شده است.  همه چیز طبق اساس و بن‌مایه داستان  (پی‌رنگ)که شرحی از بی‌عاطفگی آدم‌ها در شرایطی خاص است که در عین نزدیک بودن به هم از بسیاری از جهات از هم دورند.  درحالی‌که سگ‌ها از هم خبر دارند یا سعی می‌کنند از حال هم بی‌خبر نباشند.

۴- مارکس هم بچه داشت.

مارکس هم بچه داشت، داستانی است پر آب چشم.  با نثری شاعرانه که به بیان عملکرد و دیدگاه‌های سازمان‌ها و گروه‌هایی می‌پردازد که به دنبال مدینه فاضله بودند و می‌خواستند بر اساس تئوری‌های نظریه‌پردازان چپ بعد از مارکس، از طریق کوه‌ها و جنگل‌ها، روستاها و شهرها را آزاد کنند.
راوی (دکتر) که در خارج از کشور است و عاشق زنی بنام کاتیا است، همراه با افرادی از سازمان به ایران می‌آیند تا از طریق کوه‌های کوردستان، به جریان چریکی ملا مصطفی بارزانی در خاک عراق بپیوندند. در یک کمین، حمید، دوست دکتر و مسئول گروه، کشته می‌شود.
مرگ حمید، دکتر را سخت تکان می‌دهد و در آن شرایط، دکتر دچار بحرانی روحی می‌شود و در ذهنش، آنچه را که قبلاً بین او و حمید و محسنی بر سر خط‌مشی چریکی سازمان درگرفته بوده مرور می‌کند.  در قسمتی از آن گفتگوها، وقتی از قصد ازدواجش با کاتیا سخن می‌گوید، حمید با او مخالفت می‌کند و آن را خلاف مقررات سازمان می‌داند.
دکتر می‌پرسد: «ما برای چه مبارزه می‌کنیم؟»
حمید می‌گوید: «ما حق نداریم پی این حرف‌ها برویم. ما برای خلق مبارزه می‌کنیم.»
دکتر پاسخ می‌دهد: «همین!  مارکس هم زن و بچه داشت. دوستانی داشت و زندگی داشت.»
بعد از کشته‌شدن حمید است که دکتر یقین حاصل می‌کند: «تنها چیزی که در آن میانه گم شده بود، زندگی بود. زندگی که سرکوب شده بود.»

۵-آخرین سفر

آخرین سفر که آخرین داستان مجموعه آواز سنگ‌ها هم هست، شرح سفر مرد و زنی است به شمال. المان‌های جنگل، کوه، باران و دریا و اشاره‌هایی به سیاهکل و سرود آفتاب کاران، جریانی را در قبل از سال ۵۷ تداعی می‌کند.
در این سفر، ذهن مرد درگیر آرمان‌خواهی‌ها و سیاست است.  اما زن، به بازار و پاساژ و مغازه‌ها و خرید فکر می‌کند و به کفشی که بار اول دیده؛ اما آن را نخریده و مرد را وامی‌دارد تا دوباره به دنبال پیداکردن مغازه‌ای که کفش را آنجا دیده بروند. مغازه‌ها در جایی پر پیچ‌وخم و تودرتو قرار دارند، با راهروها و کوچه‌هایی شماره‌گذاری شده که مرد را به یاد زندان می‌اندازند.
شاید هم مرد در زندان است و قبل از اجرای حکم اعدام، برای خودش و زن، چنین سفری را در رؤیاهایش تدارک می‌بیند.
نویسنده در «آخرین سفر» خواسته داستانی چندلایه را در منظر خواننده قرار دهد. اما به نظر می‌رسد در این کار توفیق چندانی نیافته است.  داستان در سطح و لایه رویی باقی‌مانده و در پس پشت آن چیزی هویدا نیست و خواننده حتی بعد از دو یا سه بار خواندن، آنچه دستگیرش می‌شود دد و برایش قابل‌فهم است، همان لایه رویی داستان است که به‌خوبی، فضا و المان‌های شمال را با ابروباد و باران و با کوه و جنگل و دریا.  به یاد می‌آورد و حس بودن در آنجا را به خواننده منتقل می‌کند.
باید توجه داشت که نویسنده، فارغ از هر ادعایی، برای مخاطب می‌نویسد و اگر مخاطب نبود، این‌همه اثر و نوشته و شعر و داستان به وجود نمی‌آمد.
بعضی متن‌ها، بیشتر به کار مخاطب خاص می‌آیند. چه شعر و چه داستان. البته این یک قرارداد از پیش نوشته شده نیست و یک متن می‌تواند هم مخاطب خاص داشته باشد و هم مخاطب عام.  اما توجه به حق‌وحقوق خواننده بر نویسنده فرض و عنایت و توجه به آن بسیار ضروری است.
با آرزوی روزهای بهتر و اینکه شاهد خلق آثار ارزنده دیگری از سوی این نویسنده خوب، صابر سلیمی باشیم.

با مهر و دوستی: یدالله بابایی
۲۳/۱/۱۴۰۳

.

.

.

.

یادداشت‌ها،مقالات و …..  آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان می‌کنند و بازتاب دیدگاهی از سوی هساره نیستند.

همچنین ببینید

لحظاتی شاد کە بانی اش شهرداری بود – احمد بساطی

بعداز  چندین سال ،برای اولین بار میتوانستم شادی قدم زدن  در هوای برفی همراە دریا  …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.