هسارە: در میان نویسندگان معاصر، زارا امیدی چهرهای است که نوشتن را نه صرفاً بهعنوان یک فعالیت ادبی، بلکه بهعنوان کنشی فرهنگی، تاریخی و حتی سیاسی میبیند. او از دل جغرافیای ایلام و خاطرات کودکیاش، داستانهایی خلق کرده که هم ریشه در واقعیت دارند و هم از تخیل تغذیه میشوند.
اولین رمانش، «شاهپری»، در سال ۱۳۹۸ توسط انتشارات ققنوس منتشر شد؛ داستان دختری ایلامی که درگیر حوادثی در ایلام و بغداد میشود و در غربت، همراه با دختری عرب و رقاص، مسیر پرماجرایی را طی میکند. امیدی در این اثر از تجربهی زیستهی خود بهره برده؛ از باغ مادربزرگش، از فرهنگ بومی، از تاریخ محلی. او شخصیتهایش را در دل حوادث واقعی قرار داده و با دقتی مثالزدنی، جغرافیا و فرهنگ منطقه را بازسازی کرده است.
پس از «شاهپری»، امیدی به سراغ زبان مادریاش رفت و «هووز مڵاکهت» را نوشت؛ نخستین رمان کوردی به لهجهی ایلامی. داستان مردی شیاد که با سوءاستفاده از باورهای خرافی مردم، آنها را به دنبال خود میکشاند. این اثر در مراسم کتاب سال استان مورد تقدیر قرار گرفت و نشان داد که زبان کوردی، با وجود تمام محدودیتها، ظرفیتهای بینظیری برای روایت دارد.
اما نقطهی عطف کارنامهی ادبی زارا امیدی، رمان «نگذار ببرندم شارو» است؛ اثری که به گفتهی خودش، تأثیر عمیقی بر او گذاشته است. شارو، نقاشی تنها، در دل تاریخ تلخ نسلکشی، راوی رنجی میشود که فراموشناشدنی است. امیدی برای نوشتن این رمان، چندین کتاب و مقاله مطالعه کرده و با تکیه بر مستندات، مصاحبهها و حس شخصیاش، روایتی خلق کرده که هم هنری است و هم افشاگرانه.
او معتقد است که هنر و ادبیات میتوانند سکوت و انکار را بشکنند. نسلکشیها و فجایع انسانی معمولاً در سایهی آمار و اسناد رسمی دفن میشوند؛ اما وقتی پای هنر به میان میآید، این روایتها جان میگیرند. شخصیت شارو، با آنکه تخیلی است، اما حوادث پیرامونش، به گفتهی نویسنده، واقعیاند: مادرانی که با خاطرات فرزندانشان زندگی میکنند، کودکانی که عزیزانشان را در گور دیدهاند، و بازماندگانی که هنوز با زخمهای آن روزها زندگی میکنند.
نوشتن به زبان کوردی برای امیدی، فراتر از یک انتخاب ادبی است. او میگوید:
«اگر فقط مجاز بودم به یک زبان بنویسم، قطعاً کوردی را انتخاب میکردم.»
چرا؟ چون زبان مادریاش آموزش داده نمیشود و مخاطبانش بیشتر شنوندهاند تا خواننده. او با هر اثر کوردی، به پویایی و حفظ این زبان کمک میکند؛ به زنده نگهداشتن فرهنگی که در خطر فراموشی است.
با این حال، امیدی زبان فارسی را نیز دوست دارد و آن را ابزاری برای رساندن پیامهایش میداند. او با خود قرار گذاشته که آثارش را یکدرمیان، به فارسی و کوردی منتشر کند:
«زبان وسیلهی انتقال است، اما نوشتن به زبان مادری معنای دیگری دارد.»
در «نگذار ببرندم شارو»، امیدی نهتنها تاریخ را روایت میکند، بلکه به مخاطبش اجازه میدهد تا با درد و رنج شخصیتها همحس شود. او میگوید چندین مخاطب پس از خواندن کتاب، برایش نوشتهاند که در صفحات زیادی گریسته و با نگرانی ادامه دادهاند تا ببینند آخر قصه چه میشود.
این تأثیر، حاصل ترکیب موضوع، زبان و حسی است که نویسنده با قلمش به مخاطب منتقل میکند. امیدی در حال حاضر قصد ندارد داستان شارو را ادامه دهد، اما معتقد است که قصهی او در ذهن مخاطب ادامه پیدا میکند. او میگوید
:
«فعلاً اولویتم آوردن گوشهای از واقعیات جهان در ادبیات است. اما محدودیتی برای خودم نمیبینم؛ ممکن است کار متفاوتی بنویسم.»
زارا امیدی نویسندهای است که با هر اثرش، نهفقط داستانی را روایت میکند، بلکه بخشی از تاریخ، فرهنگ و زبان سرزمینش را زنده نگه میدارد.