وتو وێژ
کرمانشاه «پدر موسیقی» ما میتواند باشد
سارا نوری: استاد حسین علیزاده ۶۳ساله، بیش از ۴۰سال از عمر خود را صرف موسیقی اصیل ایرانی کرده است. علیزاده شهریور سالجاری میهمان کرمانشاهیان بود.
بعد از چند هفته هماهنگی، جمعه ۱۴شهریور مسوولان اطلاع دادند که استاد وقت مصاحبه ندارد. با این حال بعد از اجرای کنسرت، خودم را به استاد رساندم و درخواست مصاحبه کردم؛ او برخلاف گفته مسوولان برگزاری کنسرت با لحنی مهربان و مملو از آرامش درخواستم را پذیرفت؛ مصاحبهای که گاهی چهرهاش را شاد و گاهی غمگین میکرد. آنچنان نگران موسیقی ایران بود که کاغذی که در دستش بود را به نشانه اعتراض محکم میفشرد. میگفت کرمانشاه او را به اعماق تاریخ میبرد. کرمانشاه و موسیقی اصیلش را کامل میشناخت آنچنان که گاهی فکر میکردم شاید کرد باشد. خالق ساز «سلانه» میگفت هوره و تنبور او را به یاد لالایی مادرش میاندازد. علیزاده نزد استادانی چون هوشنگ ظریف، علیاکبر شهناز و حبیبالله صالحی و دیگر بزرگان به فراگیری موسیقی پرداخته و با هنرمندانی چون محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، کیهان کلهر و… اجرای موسیقی داشته است. او طی این سالها تعداد زیادی کتاب و آلبوم منتشر کرده است. علیزاده سازنده موسیقی فیلمهایی چون «لاکپشتها هم پرواز میکنند»، «نیوهمانگ»، «ساعتی برای مستی اسبها» و… است. در ادامه، گفتوگوی او را میخوانید.
شما پس از سالهای سکوت موسیقی در ایران، دو سال پیاپی است که به شهر کرمانشاه میآیید. آیا این امر علت خاصی دارد؟
خیر، در واقع خود این قضیه یک نوع انگیزه و تعهدی است که شاید از دوران کودکی با من است. در سهسال اخیر کنسرتها در شهرستانها و استانهایی به غیر از تهران برگزار میشود و علت، آن است که همیشه همهچیز در تهران متمرکز شده است. بسیاری از هموطنان ما در نقاط مختلف کشور همیشه گله داشتند که چرا همهچیز در تهران است. خیلی از علاقهمندان برای دیدن کنسرتها راه طولانی و هزینه زیادی را متحمل میشدند و این در حالی بود که اکثر مردم توان چنین هزینهای را ندارند. در هر صورت یکی از علتهای اجرانشدن کنسرت در شهرستانها، نبود سالن و امکانات لازم برای اجرا بود. ولی خب باید چهکار میکردیم؟…، در حالی که در خود تهران هم خیلی از سالنهایی که باید ساخته میشد هنوز ساخته نشده است. ما تصمیم گرفتیم با هر شرایطی، در هر شهرستانی، اجرا داشته باشم. خوشبختانه کرمانشاه نسبتا وضع بهتری دارد زیرا حداقل یک سالن دارد. بعضی از شهرستانها حتی یک سالن هم ندارند و من در سالن سینما و هر جایی که امکان داشته باشد اجرا دارم. یادمان باشد همیشه وقتی صحبت از ایران میکنیم، از کل ایران حرف میزنیم؛ به خصوص برای هنرمندان لازم است که بهخاطر تنوع فرهنگی که در اقوام مختلف وجود دارد بیشتر با این مساله آشنا شده و ارتباطی نزدیک داشته باشند. برای من از نظر شخصی آشنایی با اقوام خیلی پربار بوده است. ضمن اینکه برای من با بعضی از مناطق ایران یک ارتباط و پیوند عمیق از گذشته دور هست بهخصوص در منطقه کردنشین مثل کرمانشاه. من به کرمانشاه و اطراف آن سفر کردهام، ولی با موسیقی و فرهنگ اینجا تا حدود زیادی آشنا هستم. دوستان هنرمندی که در کرمانشاه دارم شاید از دو، سه دهه گذشته باعث شدهاند من خیلی عمیقتر با این موسیقی آشنا شوم و حتی از موسیقیهای کردی استفاده کنم.
آیا مرکزیت موسیقی در تهران باعث نمیشود خیلی از نوابغ شهرستانها در عرصه موسیقی شناخته نشوند و حتی آموزش درستی نبینند؟ چقدر اجرای تور شما و همکارانتان میتواند در آموزش و کشف استعداد این افراد موثر باشد؟
به نظر من خیلی موثر است. همانطور که ما از چند سال پیش شروع کردیم، دوستان و همکاران دیگر ما نیز این کار را شروع کردهاند. شما فکر کنید ما اولین کنسرتمان را در شهرکرد و آباده در حالی که در این شهرستانها کنسرت خیلی کم اجرا میشد، شروع کردیم و این جای خرسندی دارد که اکنون میبینم که این شهرها برای کنسرتهای دیگر رزرو شدهاند. چیزی که به غیر از کنسرت انجام میشود دیدار با جوانها و استعدادهای خاص است که ما در کرمانشاه و شهرهای دیگر همین جلسه را داشتیم. به غیر از کنسرت هر چقدر هم که وقت کم باشد چند ساعتی را به صورت کلاس برای آشنایی با هنرمندان و شنیدن سازهایشان زمان میگذاریم؛ و این عمل خیلی تاثیرگذار است. باید گفت استعدادهای خیلی زیادی در سراسر ایران حتی در جاهایی که اصلا فکرش را نمیتوان کرد وجود دارند. همانطور که شما میگویید آنها متاسفانه از نظر امکانات در شرایط خوبی نیستند. هنرمندان ایرانی با کنارگذاشتن مرزها از ذهن خود و رفتوآمد به تمام ایران، در این امر میتوانند راهگشا باشند. همیشه نباید منتظر باشیم دولت برای ما کاری انجام بدهد؛ زیرا هرکسی در رشته و کار خود، حساسیت رشته خود را خوب میداند. ما طی ۳۵سال انتظارات زیادی داشتیم ولی وقتی برآورده نشد دیگر دلیلی ندارد که منتظر برآوردهشدن باشیم. اگر در بخش خصوصی انسانهای خیر آموزشگاههای موسیقی را بنا کنند و مکانهایی را برای رفتوآمد استادان موسیقی تهیه کنند، به نظر من میشود ریشههای آموزش را در شهرستانها قویتر کرد که همه مجبور نشوند به تهران بیایند.
آیا برگزاری مسترکلاسها در سطح کشور، همزمان با تورهای شما بوده یا اینکه اختصاص به مناطق خاصی دارد؟
مسترکلاسها از کنسرتها جدا هستند و در هر سفری که مربوط به کلاسهای من است، برگزار میشود. وقتی در شهرهای مختلف کنسرت داریم، علاقهمندان همه انتظار دارند که جلسهای داشته باشیم و آنها را ببینیم. ما سعی کردهایم به تمام شهرهایی که سفر میکنیم این جلسات را داشته باشیم. هماکنون فهرست بلندی از هنرمندان جوان را داریم که واقعا باید به وضعیت آنها رسیدگی شود و شرایط و امکانات لازم را در اختیار آنها گذاشت، برای اینکه استعدادهای بسیار درخشانی هستند..
در مسترکلاس کرمانشاه اشخاصی بودند که توجه شما را به خود جلب کنند؟
قطعا، همانطور که در عرصه موسیقی میبینید، منطقه شما در طی چند دهه اخیر خیلی حاصلخیز بوده است. یعنی بیشتر هنرمندانی که اکنون در تهران مستقر و بنام هستند از این منطقه میآیند. طبیعی است که در موسیقی بومی و موسیقی کلاسیک «دستگاهی» ایران استعدادهای بسیار خوب و درخشانی در این منطقه وجود دارند، در کل ایران گاهی دیده میشود که از نظر استعداد مشکلی نیست، اما از نظر شناخت و توجه به چیزی که فرهنگ و ریشه را میسازد مشکل وجود دارد. جوانهای این نسل نسبت به ما خیلی بااستعدادترند و مساله این است که آنها باید ریشهها و تاریخ خودشان را جستوجو کنند و تقلید نکنند. در بعضی مواقع تقلید از هنرمندان داخلی است؛ اما الان مد شده که از هنرمندان خارجی تقلید میکنند که در این حالت، موسیقی مونتاژ میشود. هرچند این کار، کار سادهای هم نیست اما بیهوده است. برای اینکه شخص نهایتا به درون خودش دست پیدا نمیکند که بتواند هنرمندی شود که جوهر وجودش را جستوجو کند.
این نوع آموزش آیا انتظارات شما و مخاطبانتان را در سطح کشور برآورده کرده است؟
باید گفت آیا تا به حال توقعات و انتظارات آنها برآورده شده یا نه؟ چون من به دلیل نامناسببودن شرایط به این کلاسها میروم و سعی میکنم به هر شکلی استعدادها را کشف کنم. اما مسوولیت اصلی بعد از کشف استعداد است. میتوان گفت تاثیری که کلاسها داشته این است که علاقهمندان به موسیقی مصممتر و امیدوارتر به کارشان ادامه میدهند. من یک عضو دولتی نیستم و امکانات دولتی ندارم و به طور شخصی دارم کار میکنم و اگر کاری از دستم برای معرفی، تایید و پشتیبانی آنها برآید حتما انجام میدهم.
دیدگاه شما راجع به موسیقی مقامی و فولکلور (به خصوص موسیقی کردی) و تاثیر آن بر موسیقی دستگاهی ایران چیست؟
بعد از انقلاب، خیلی بیشتر این موضوع را میتوان دید. منطقه کردستان، موسیقی بسیار بسیار غنی و قدیمیای دارد. تاریخ موسیقی این منطقه، قدیمیتر از موسیقی دستگاهی است که اکنون در ایران رواج دارد؛ اما در شناساندن این موسیقی به نسلهای جدید و آینده مقداری نقصان وجود دارد. در حال حاضر باید خود شخص علاقهمند باشد و در خانواده هنردوست به دنیا آمده باشد.
من یادم میآید، زمانی در کرمانشاه در هر خانوادهای یک تنبور وجود داشت و یکی از اعضای خانواده تنبور مینواخت؛ الان هم اینطور است، یعنی فرهنگ کردی، ازجمله فرهنگهایی است که موسیقی جزو زندگیشان است. مردم این منطقه با موسیقی زندگی میکنند، با موسیقی میرقصند و… این موسیقی در همه زوایای زندگی مردم منطقه وجود دارد. جشن و عزا و هرچیزی که فکر کنید در موسیقی این منطقه وجود دارد و خوشبختانه خیلی از آنها محفوظ مانده است. در حالی که هیچ دانشگاه یا مرکزی برای حفظ و نگهداری موسیقی این منطقه وجود نداشته و فعالیت نکرده است. موسیقی کردی سینهبهسینه و نسلبهنسل در دل مردم حفظ شده است. خوشبختانه همچنان این موسیقی را هر چقدر هم که صدمه خورده باشد حفظ کردهایم. من پارسال برای افتتاح یک هنرستان موسیقی به اینجا آمدم نمیدانم که این هنرستان ادامه حیات داده یا خیر؟ بالاخره چون این هنرستان در کرمانشاه است چقدر در آن به موسیقی خود این منطقه اهمیت داده میشود. ما نباید فکر کنیم که تنها یک موسیقی داریم و آن موسیقی دستگاهی است. من که از دوران کودکی تخصصم موسیقی دستگاهی بوده ولی از سن کم برای اینکه بتوانم ذهن خود را غنی کنم به موسیقی نواحی توجه داشتهام. برای ساخت موسیقی فیلمهای کردی، در ابتدا با جسارت شروع کردم و آهستهآهسته خود این کار باعث شد من به دنیای موسیقی کردستان بیشتر نزدیک شوم. اگر موسیقی را در چند منطقه ایران تقسیم کنیم، خراسان، کردستان، منطقه شمال و… موسیقیهایی بسیار غنی دارند که اگر ذهن جوانها، و کسانی که دنبال موسیقی هستند بتوانند با موسیقی این مناطق آشنا شوند، علاوه بر اینکه ذهنشان غنی میشود میتوانند در آینده موسیقی ایرانی را ارایه دهند.
انگیزهتان از پذیرش پیشنهاد ساخت موسیقی فیلمهای کردی مانند «ساعتی برای مستی اسبها»، «لاکپشتها هم پرواز میکنند» و چند فیلم کردی دیگر چه بود؟ آیا قبل از آن، موسیقی کردی کار کرده بودید؟
خیر، اولین باری که موسیقی فیلم به من پیشنهاد شد ابتدا دلهره داشتم که آیا من میتوانم موسیقی فیلم بسازم یا نه؟ ولی زمانی که این جسارت را به خرج دادم و وارد این کار شدم برای من به یک دنیای بسیار شیرین تبدیل شد. من از کودکی به سینما خیلی علاقه داشتم و انگیزه من برای پذیرش کار، بیشتر سینماست نه موسیقی کردی یا کارگردان خاصی. چیز دیگری که باعث میشود من این کار را انجام دهم این است که خود فیلم را بپسندم؛ در واقع جنس فیلم به جنس موسیقی من نزدیک باشد، در آن زمان دیگر مهم نیست که فیلم کجایی است. ولی در هر صورت بیشتر فیلمهایی که کار کردهام کردی بودهاند.
آیا ساخت موسیقی فیلمهای کردی تاثیری بر دیدگاه شما نسبت به این نوع موسیقی داشته است؟
بله تاثیر دارد. باعث میشود انسان با این موسیقی، عمیقتر آشنا شود. به نظر من چیزی که از موسیقی کردی عمدتا ارایه میشود؛ یک مقدار سطحی است؛ یعنی موسیقی کردی فقط ریتمهای هیجانانگیز و رقص نیست. موسیقی کردی یک موسیقی اسطورهای است که بیشتر مواقع، اصلا شبیه آن را پیدا نمیکنید؛ یعنی وقتی «هورهخوانی» گوش میدهید شما را به اعماق تاریخ میبرد. ابعاد مختلفی که این موسیقی دارد من را بهسوی خود میکشاند و اتفاقا به من از نظر موضوع سینمایی خیلی کمک میکند. برای فیلمهای کردی مثل «لاکپشتها هم پرواز میکنند» من شاید نزدیک به ۲۰۰ تا ۳۰۰ساعت موسیقی کردی را با دقت گوش دادم، به هرحال جالب است که از یک حس و ملودی چند ثانیهای برای کل فیلم الهام گرفتم. همانطور که فیلمها موضوع ثابتی ندارند و فضای متفاوتی را به وجود میآورند، ایجاب میکند که انسانها عمیقتر در ابعاد مختلف موسیقی پیش بروند.
بسیاری از نوازندگان جوان آرزو دارند در جایگاه شما باشند. چه توصیهای برای آنها دارید؟
البته بچهها باید آرزویشان از این بزرگتر باشد. کسی به یک آهنگساز گفت که استاد من دوست دارم شبیه شما باشم، آهنگساز گفت: «تو هیچی نمیشوی چون من آرزو داشتم بتهوون شوم این شدم. حالا تو آرزو داری من شوی که دیگر هیچ.» نوازندگان جوان به این موضوع نگاه نکنند که هر راهی که هرکسی رفته را طی کنند حتما به موفقیت میرسند، آنقدر دنیای موسیقی عمیق و بزرگ است که هیچوقت تمامشدنی و دستیافتنی نیست. همیشه انسان وقتی قصهای میخواند دوست دارد جای قهرمان قصه باشد؛ من نیز وقتی موسیقی را آغاز کردم آرزوهای بسیاری داشتم. این تخیل همیشه برای آدم هست ولی نهایتا و همانطور که در قبل نیز گفتم همه اینها باید باعث شود انسان به اعماق وجود خود برسد. بهتر است هنرجویان از دیگران تکنیک و سابقه و تاریخ موسیقی را یاد بگیرند، ولی اگر قرار باشد کسی علیزاده شود، این اتفاق نمیافتد. او فقط میتواند خودش باشد. چنانچه من نمیتوانم هیچوقت فرد دیگری شوم.
نام کرمانشاه چه چیزی در ذهن تان می آورد؟
دو چیز نقش میبندد: یکی صدای «هورهخوانی» است و دیگری «صدای تنبور»؛ این دو آنقدر به من نزدیکاند که تداعیکننده لالایی مادرم هستند. ولی در عین حال، من در شهر کرمانشاه دوستان و استادانی را از قدیم مانند علیاکبر مرادی نوازنده تنبور میشناسم و با خیلیها برخورد داشتهام که تنبور ، ایمان و اعتقادشان است و این برای من خیلی جالب است وقتی به کرمانشاه فکر میکنم حس میکنم به اعماق تاریخ میروم و تکیهگاه خوبی را پیدا میکنم. به اعتقاد من موسیقی قدیم و اسطورهای کرمانشاه پدر موسیقی ما میتواند باشد.