رخنەهەڵبژاردەێ بەرپرس

شیخ‌علی‌خان زنگنه، امیرکبیر اول – ئاکۆ جەلیلیان- بخش پایانی

برای خوانـــــــــــــــــــدن بخش اول کلیک کنید 

یک نکته مهم در این باره فشار دولت عثمانى بر ایران، این بود که سلاطین صفوى براى مقابله با قدرت شگرف عثمانى‏ها به دنبال متحد مى‏گشتند. در شرق آن‏ها نیز ازبکان بودند که نه متحد بلکه دشمنى آن‏ها کمتر از عثمانى‏ها نبود. همین امر سبب مى‏شد تا صفویان در این تنهایى، در اندیشه متحدان اروپایى باشند، امرى که برخى از آن به عنوان یک نقطه ضعف مهم براى صفویان یاد مى‏کنند. حقیقت آن است که صفویان یا بایست از بین مى‏رفتند یا به هر روى متحدانى براى خود دست و پا مى‏کردند. تصمیم‏گیرى دراینباره دشوار بود. صفویان به این دشوارى توجه داشتند؛ اما در برابر اصرار عثمانى در واگذارى ایران به آن‏ها و تقسیم آن در میان عثمانیان و ازبکان چه مى‏توانستند بکنند؟ شاه اسماعیل دقیقا به این دشوارى آگاهى داشت؛ او زمانى به سلطان سلیم نوشت: مخالفت سلاطین دیندار موجب اختلال مبانى دین و ایمان و سبب‏ جرأت و جسارت اهل کفر و عصیان مى‏شود. این نامه دوستانه که بعد از چالدران به سلطان سلیم نوشته شد، هیچگاه مورد قبول سلطان سلیم قرار نگرفت و او همچنان در اندیشه تسخیر ایران بود [پارسادوست، شاه اسماعیل اول، ص ۵۲۴].

این آگاهى را بعدها هم سلاطین ایرانى و وزراى آن‏ها داشتند. زمانى یکى از همین اروپاییان از شاه سلیمان صفوى و وزیر او شیخ‌على‌خان زنگنه خواست تا فرصت را مغتنم شمرده، بر دولت عثمانى یورش برند، اما شیخ‌علی‌شاه [شیخ‌علی‌خان] نپذیرفت. کاررى مى‏نویسد: مواردى پیش آمد که (شاه) مى‏توانست با اندک عدّه‏اى پیشرفت‏هاى قابل ملاحظه‏اى بکند و غنایم زیادى به دست آورد، اما همیشه در جواب مى‏گفت: ترکها از او درخواست صلح کرده‏اند، او نیز قبول نموده و قول داده و تعهد کرده است و شکستن عهد نامردى است. بدین ترتیب هرگز از فرصت‏هاى مناسب استفاده نکرد، حتى دوستان و سرکردگانش به او یادآورى کردند که ترکها با مسیحیان سرگرم جنگند، به ایران توجهى ندارند، تا از اروپا فارغ شدند روى به اصفهان مى‏آورند؛ ولى او نپذیرفت. نخست وزیر او که از طرفداران جدى دوستى با ترکها بود، اعتقاد داشت که عثمانى در واقع براى ایران سدّى است در مقابل هجوم مسیحیان، اگر روزى ترکها منهدم و نابود شوند حتما نوبت حمله به ایران خواهد رسید، و براى ایران در برابر آنان پایدارى امکان نخواهد داشت. (کاررى، ۱۳۴۸ ص ۹۲)

شاردن می‌نویسد: بزرگترین خوشبختیهاى شاه سلیمان این بود که در تمام دوران بیست و هشت ساله پادشاهیش همه همسایگان ایران یا ناتوان بودند و آمادگى و جرأت مزاحمت نداشتند و یا سرگرم امور داخلى خود بودند و سوداى جهانگیرى و لشکرکشى نداشتند. افزون بر این صدر اعظمى خداترس و دانا، با تدبیر و درستگار چون شیخ‌علی‌خان زنگنه داشت که تمام امور را به کف کفایت خود گرفته بود. در چنین شرایط مساعد و آرام روابط بازرگانى ایران با کشورهاى خارج توسعه بسیار یافت و شاه فرصت و مجال پیدا کرد به ساختن بناهاى رفیع و باشکوه در پایتخت و دیگر شهرها بپردازد که از آن جمله عمارت کم نظیر هشت بهشت است که به سال ۱۰۸۰ سومین سال پادشاهى او ساخته شده است‏. (شاردن، ۱۳۷۲ ص ۱۸۴۸).

مصاحبه‌شونده در افواه کلامش چنین می‌قبولاند که ایشان به مسایل ملی‌قومخود یا به‌قول خودمانی “کوردایه‌تی” اعتقادی نداشته و همه‌اش مشغول عیش‌ونوش یا قتل و غارت و … بوده‌اند که این سخن هم بی‌اساسوپایهاست. هرگاهاینمصاحبهراگوشمی‌دهمبهایننکته‌یقینپیدامی‌کنمکهکمسوادیآفتیبسیاربزرگترازبی‌سوادیاست. به نکته‌ای اشاره می‌کنم که به اشتباه خود و عدم مطالعه‌ی دقیق پی ببرید. سیدجواد طباطبایی می‌نویسد: اما شاید یکی از بی‌سیاستی‌های این وزیر اعظم متشنج کردن اوضاع بر پایه‌ی مسئله‌ی قومی و دینی باشد زیرا همانگونه که در بالا اشاره شد شیخ‌علی‌خان با مسیحیان رابطه‌ی دوستانه‌ای ندارد. ایشان به نقل از باستانی پاریزی درباره‌ی سیاست نامناسب شیخ‌علی‌خان در کرمان می‌نویسد: کرمان بر اثر سوسیاست شیخ‌علی‌خان دچار چند دستگی شده بود: یکی دعوای کرد و فارس که صورت مذهبی شیعه و سنی یافته‌بود و یکی زرتشتی و مسلمان که بعدها بعد سیاسی و نظامی بزرگی پیدا کرد؛ صوفی و متشرع که از قدیم هم بود. (طباطبایی، سیدجواد،  ۱۳۸۱ص ۴۹۱) چندان مایل نیستم به تشریح این چند بند و مواردی دیگر در این کتاب بپردازم بهتر است خوانندگان ما خود این کتاب را مطالعه‌ کنند و با گفته‌های مصاحبه‌شونده تطبیق دهند و قضاوت کنند آنگاه به همان نتیجه‌ای می‌رسند که من رسیدم.

اقدامات اجتماعی شیخ‌علی‌خان زنگنه

 اقامه‌ی نماز جمعه:

یکی از اقدامات اساسی در زمینه‌ی بهبود اوضاع و احوال اجتماعی/فرهنگی در آن اوضاع و احوال که نقش مثبتی در تغییر رفتارهای جامعه‌ی آن زمان داشت که در سطور پیشین بدان اشاره شد؛ تبیین دین و مذهب در سطح جامعه‌ی آن زمان است. مسائل علمى بحث انگیز در دوره صفوى فراوان‏اند و البته همه آن‏ها در منابع مورد بررسی ما منعکس نشده است. یکى از این مسائل، مسأله نماز جمعه است. باتوجه به اوضاع نابسامان دینی و مذهبی در آن دوره [شاه‌سلیمان] این مسأله از مباحث جنجالى این دوره بوده است. سوای نظرات متفاوت درباره‌ی مبحثی به‌نام نمازجمعه و … ؛ ایجاد این مهم نقش بسزایی در ارتباط برقرار کردن سیستم حاکمیت و مردم داشته‌ و دارد همانگونه که الان نیز نمازجمعه اگر نگوییم تریبون رسمی حاکمیت است عملا یکی از اصلی‌ترین تریبون‌های حاکمیت است که خود الگویی از کلیسای مسیحیت است و شیخ‌علی‌خان این مهم را بخوبی می‌دانسته‌است . آگاهى مهمى که در این باره آمده، مربوط به تشکیل محفلى براى بحث درباره نماز جمعه است. مؤلف مى‏گوید که مجلس مزبور را شیخ على خان زنگنه، وزیر اعظم شاه سلیمان صفوى، تشکیل داد. در این محفل چند تن از علما، از جمله محقق سبزوارى، مولى محمد سراب و مولى محمد سعید رودسرى شرکت‏ داشتند. حاصل این جلسات و مباحثات اطراف آن و استفسارها و استفتائات انجام شده، بحث را تا حد مطلوبى رشد داد.(جعفریان، ۱۳۷۹ ج‏۲، ص ۷۲۹)

تبیین مسائل دینی و اخلاقی در سطح جامعه به شکلی که مردمان عادی بتوانند از آن بهره‌مند شوند امری محال بوده است و از آنجا که فساد اخلاقی در جامعه شیوع پیدا کرده بود و جامعه در سراشیبی انحطاط و سقوط اخلاقی افتاده بود، بهترین درمان پرداختن به اخلاقیاتی است که در دین مبین به آن اشاره شده است و این مسیر نمی‌شد مگر آنکه مکانی مناسب مانند همان کلیسای مسیحیان که هر هفته پدر روحانی در آن مردم را به پایبندی به اخلاقیات دعوت می‌کند بوجود می‌آمد و عالمی که بر علوم دینی احاطه داشته باشد به روشنگری و موعظه بپردازد. بنابراین طرح اقامه‌ی نماز جمعه به‌عنوان یک سنت ریشه‌دار و یک مرکز تاثیرگذار ضروری می‌نموده است اما همین تریبون اجتماعی/اخلاقی تهدیدی برای شاه و درباریان محسوب می‌شده است و واعظین بایستی در مذمت می‌گساری و فسق و فجور سخن می‌راندند و مردم را به عواقب آن آگاه می‌کردند و همین امر رسواگر فساد عمیقی بوده که شاه و دربار را بیشتر از جامعه در خود غرق کرده بود. همین امر سبب ناخرسندی شاه وقت می‌شود بگونه‌ای که: نقلى حکایت از آن دارد که وقتى ملا محمد طاهر قمى، امام جمعه وقت قم، سخت به مى‏گساران تاخت، شاه سلیمان قصد کشتن او را کرد؛ اما با میانجیگرى برخى از امیران، از این کار دست برداشت. (همان،۱۳۷۹ ص ۳۹۱).

ساختن آب انبار:

اوضاع اقلیمی خشک و نیمه خشک بخش عمده ایران تأثیری ژرف و بنیادی در خلق پدیده‌های گوناگون در معماری این سرزمین گذارده است. از دیرباز ایرانیان در کنار طرح‌های عمده تأمین آب؛ چون ایجاد قنات، ساختن سد و مانند آن به امر ذخیره‌سازی آب‌های فراوان زمستانی برای به مصرف رسانیدن آن در فصل‌های کم آب و خشک دیگر سال نیز توجه داشته‌اند و برای تحقق بخشیدن به این امر (آب انبار) را بنیان گذارده‌اند. در ایران آب انبارها با توجه به نقش مهمی که در زندگی روزمره مردم داشته‌اند، از موقعیت خاصی در فرهنگ این سرزمین برخوردار بوده‌اند تا جایی که جنبه نیمه تقدس یافته‌اند. (کیانی ۱۳۸۹، ص ۲۲۴) . نقش آب انبارها در بافت شهرهای حاشیه کویر و منطقه‌های کم‌آب ایران در دوران بعد از اسلام چنان چشم‌گیر است که در بسیاری از آبادی‌ها و شهرها و محله‌های مختلف شهرهای بزرگ؛ آب انبارها قلب آبادی، شهر و محله‌ها را تشکیل می‌دهند و در بسیاری از محله‌ها بزرگ‌ترین و چشم‌گیر-ترین واحد معماری به شمار می‌روند تا جایی که دیگر بناهای همگانی محل را زیر نفوذ خود قرار داده‌اند.

بیشتر آب انبارهای کنار راه‌ها از سیلاب‌های بهاری رودخانه‌های نزدیک پر می‌گردد. آب انبارها را می‌توان در دو دسته تقسیم نمود؛ الف: آب انبارهای همگانی واقع در محله‌ها، کاروانسراها، روستاها که به صورت تک‌بنا در مسیر راه‌های کاروانی قرار داشته‌اند. ب: آب انبارهای خصوصی که در درون خانه‌ها جای داشته‌اند. آب انبارها از قسمت‌های مختلفی نظیر؛ منبع ذخیره آب، پوشش منبع، هواکش و بادگیر، راهپله و پاشیر و سر در تزیینی تشکیل یافته‌اند. آب انبار از جمله بناهایی است که معمولاً در بافت اصلی شهر به همراه مسجد و حمام قرار می‌گرفته است و عموماً جنبه عام‌المنفعه داشته است. بنای آب انبار شیخ علیخان در تاریخ ۲۱ / ۰۲ / ۱۳۷۶ به شماره ۱۸۷۳ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

ساختن کاروانسراها:

همانگونه که گفته شد تعدد مساجد و کاروانسراهای منصوب به شیخ‌علی‌خان در حوزه‌ی استانهای همدان و کرمانشاه و لرستان که عمدتا تیول خود او و ملک آباواجدادیش بوده است بسیار است و طبیعی است که شیخ‌علی‌خان برای عمران و آبادانی این مناطق سعی دوچندان کرده باشد. در کتاب زندگان عرصه‌ی عشق نویسنده به ذکر نکات قابل توجهی می‌پردازد: شیخ‌علی‌خان زنگنه پیش از نیل به مقام صدارت عظما مدت زمانی چند حکمران کرمانشاهان، سنقر، بیستون، کلهر و هرسین بوده و سرحددار عراقین نیز شناخته می‌شده است و لذا با توجه به غریزه و ذوق عمران و آبادانی که داشته است در جهت اعتلای آبادی منطقه بسیار کوشیده و به علت اینکه در آن زمان تا حدی تجاوزات و دست اندازیهای دولت امپراتوری ترک همسایه فروکش کرده بود آهنگ رشد آبادانی مورد بحث شتاب بیشتری گرفته و شیخ‌علی‌خان از موقعیت پیش آمده در نهایت زیرکی و هوش و فطانت به اداره‌ی امور مناطق تحت حاکمیت خود از جمله همدان، تویسرکان و کرمانشاهان همت گمارده و در جهت ایجاد خط مواصلاتی بغداد- خراسان که همان راه شاهی سابق باشد برای ایجاد رفاه و آسایش کاروانیان در نقاط سخت و صعب‌العبور و همچنین زائران اعتاب مقدسه به سبک و شیوه‌ی شاه عباس اول مبادرت به احداث کاروانسراهایی که به کاروانسرای شیخ‌علی‌خانی معروف گردیدند، در بیستون، اسدآباد، ماهیدشت، هارون آباد (اسلام آباد غرب) و قصر شیرین [و شهرستان کرندغرب] که اکثرا با عناوین سرای شاه‌عباسی شناخته شده و می‌شوند.

یکی از کاروانسراهای معروف و معتبر که از موقوفات مرحوم شیخ‌علی‌خان است کاروانسرای بیستون است که با داشتن متولی همچنان پایدار مانده و مورد استفاده‌ی احسن نیز می‌باشد با طول ۵۰/۸۳ متر و عرض ۵۰/۷۴ متر دورتادور آن را ۴۷ باب اتاق و چهار اصطبل بزرگ که در پشت اتاق‌ها قرار دارند فراگرفته است و دو عدد کتیبه مربوط به بنای کاروانسرا در جوانب در ورودی آن قرار دارد. در بنای کاروانسرا از سنگ‌های ابنیه زمان ساسانیان نیز استفاده شده است و آنچه در آثار مکتوب آمده است می‌نمایاند، شیخ‌علی‌خان زنگنه در روزگار شاه عباس دوم هنگامی که حاکم کرمانشاهان بوده، بنای کارونسرا را پی افکنده و در سنوات بعدی که مرحوم شیخ‌علی‌خان با لقب اعتمادالدوله وزیر اعظم یا صدراعظم شاه سلیمان صفوی گردید، اراضی مشروب از نهر قراولی و چم بطان [روستایی از توابع چمچمال در بخش مرکزی شهرستان بیستون] را به جهاتی که یکی از آن نیت واقف مبنی بر تعمیر کاروانسرای بیستون بوده وقف کرده است. تاریخ وقف نامه، همچنانکه در سیر روال تنظیم موقوفات شیخ‌علی‌خان زنگنه تشریح و بیان گردیده است، در اصفهان تنظیم شده و به مهر علمای آن روزگار چون ملا محمد باقر مجلسی، ملا میرزای شیروانی، آقا جمال خوانساری و… مسجل و سال آن ۱۰۹۳ یکهزارو نود وسه هجری قمری است.

ناصرالدین شاه قاجار که در سال ۱۲۸۷ هجری قمری به کرمانشاهان جهت تشرف به عتبات عالیات سفر کرده است در سفرنامه خود می‌نویسد: (برای ملاحظه آثار بیستون رفتم، اثرها که مشاهده شد به این تفصیل است اول نزدیک زمین یعنی به ارتفاع چند ذرع صفحه‌ی بزرگی از سنگ تسطیح کرده، اشکال بزرگ نقش کرده بودند، که حالا اثری نمانده است، در همان صفحه شیخ‌علی‌خان زنگنه وقف نامه‌ی دو ده را که برای کاروانسرا وقف کرده است، حجاری کرده، این کاروانسرای بیستون را هم شیخ‌علی‌خان بنا کرده است، اسم دو ده موقوفه که آن طرف رودخانه‌ی گاماسیاب در دامنه‌ی کوه ملاحظه شده بود، قراولی و چم بطان است، بالاتر از آن تقریبا بیست ذرع بیشتر…) (کشاورز، ۱۳۸۲ ص ۲۴۳).

موقوفات و تاثیرات اجتماعی/اقتصادی:

ذکر این نکته ضروری است که تعداد موقوفات شیخ‌علی‌خان‌ زنگنه که عموما با نام موقوفات شیخ‌علی ‌خانی معروف است در شهرهای ایران و بویژه صفحه‌ی غرب کشور بسیار است اعم از مسجد و مدرسه و آب‌انبار تا زمین کشاورزی و کاروانسرا و … و از آنجا که ذکر تمامی ‌آنان خارج از مقوله‌ی ماست تنها به چند مورد در حوزه‌ی استان کرمانشاه و همدان می‌پردازیم که در دوایر دولتی به ثبت رسیده است. و نیز ذکر این نکته ضروری است که املاک وقف شده در حقیقت ملک شخصی این خاندان بوده و هرگز در اختیار رعایا نبوده است که به حکم دولتی یا سرنیزه از آنان مصادره شده باشد و بعدها اسم موقوفه بر آنها بگذارند.

محمدعلی سلطانی در کتاب ایلات و عشایر کرمانشاهان جلد ۴ و ۵ به نقل از کتاب کرمانشاهان و تمدن دیرینه‌ی آن می‌نویسد: صاحب کرمانشاهان باستان، درباره حکمرانی شاهرخ بیگ زنگنه و تاثیر ایل زنگنه در آبادانی و تجدید کرمانشاهان می‌نویسد: در اولین ماخذی که از عمران کرمانشاه در نیمه قرن یازدهم سخن به میان آمده است، تاریخ روزگار (شاه عباس) دوم می‌باشد. علت آبادی و عمران کرمانشاه در روزگار صفویان گذشته از نزدیکی به سرحد و اسکان سپاه برای جلوگیری از تجاوزات احتمالی، وجود خاندان «زنگنه» در این نواحی بوده است. (سلطانی، ۱۳۷۲ ج ۴ و ۵ ص ۱۰۰۵) و نیز که در کتاب زندگان عرصه‌ی عشق به نقل از کتاب کرمانشاهان و تمدن دیرینه‌ی آن ذیل مبحث شاه عباس دوم و شاه صفی، (شاه سلیمان صفوی) مطالبی پیرامون شخصیت شیخ‌علی‌خان زنگنه آمده است که از باب آگاهی بیشتر و لازم نسبت به بیان مطالب مورد بحث آورده می‌شود: در سال ۱۰۴۸ هجری قمری، دو برادر به نام شاهرخ بیگ و شیخ‌علی‌خان از ایل زنگنه کرمانشاهان مورد توجه دربار صفوی واقع شدند و از سوی شاه‌صفی، شاهرخ بیگ که میرآخور بود به حکومت سنقر، بیستون، کلهر و هرسین و کرمانشاه منصوب شده و شیخ‌علی‌خان به میرآخوری شاهی سرافراز گردید، این دو برادر فرزند علی بیگ یا آلوبالوبیگ از خاندان های متشخص و ثروتمند زنگنه بودند. کثرت افراد ایل زنگنه و وجود آبادی‌ها و مزارعی که ملک این خاندان بود قالبا بعدها به صورت وقف درآمد، موجب گردید، که خانها و امراء منطقه بار دیگر عمران از دست رفته‌ی کرمانشاهان را تجدید کنند و با ابنیه و ترویج تجارت و حشم‌داری، این سرزمین را به مرکزیت بخشی از غرب کشور درآورند. در زمان شاه عباس دوم، استان کرمانشاهان در تیول شیخ‌علی‌خان زنگنه بود و حکومت آنجا را نیز وی به عهده داشت، شیخ‌علی‌خان در سال ۱۶۰۵ ه.ق از سوی شاه عباس دوم به وزارت اعظم برگزیده شد.

در رابطه با وقف و اماکن موقوفه سخن بسیار است و تاثیرات آن بر معیشت و اقتصاد مردم بر کسی پوشیده نیست. این سنت حسنه از دیرباز در سرزمین ایران باب بوده است و در دوران صفویه به پیروی از شاه‌عباس شدت بیشتری به خود گرفته است بخش بزرگی از املاک و مزارع ایران، دراین عصر، جزو موقوفات بوده است. اصولا باید گفته شود که وقف- از نظر اجتماعی- از مظاهر خاص پیشرفت و رفاه جامعه است. زیرا بر طبق اصول و موازینی که برای موقوفات از قرنها پیش درنظر گرفته شده، معمولا ثروت‌ها بعد ازهرچند سالی از خانواده‌ای به خانواده‌ای و از طبقه‌ای به طبقه دیگر انتقال پیدا می‌کند و تعدیل می‌شود، بدون اینکه عامل عدم رضایت یا خونریزی و شورش را در پی‌ داشته باشد و در واقع یک رفرم اجتماعی است. بدین معنی که همیشه مقدار مهمی از املاک و درآمد آن در اختیار شخصی به نام متولی و ناظر و امثال آن قرار می‌گیرد و او سهمی برای خود دارد و بقیه را باید در راه‌های غیرعمومی بکار برد و چون معمولا اکبر و ارشد اولاد و احفاد واقف متصدی این امر هستند، در واقع یک نوع بیمه بازنشستگی برای پیران یک خانواده محسوب می‌شود (البته شرط آنست که حساب موقوفه  خواران را موقوفه داران جدا کنیم) و اغلب بیش از پانزده سال این ملک در خانواده او نیست، زیرا بعد از مرگش به متولی جدید منتقل می‌شود. (باستانی پاریزی، ۱۳۶۴ ص۷۳ و ۷۴).

علاوه بر موقوفاتی که از سابق مانده بود، در دوران صفویه و خصوصا از سلطنت شاه عباس به بعد، جهش خاصی برای توسعه موقوفات پیش آمده است، اغلب اعیان و مالکان به وقف اموال خود پرداختند و در راس همه آنها خود شاه عباس بود که سرمشق امراء و بزرگان شد و در سال ۱۰۱۶ ه (= ۱۶۰۷ م) «کل املاک خاصه خود را از رساتیق و خانات و قیصریه و چهاربازار و حمامات- حتی خواتبم اصابع مبارکه را- به چهارده تقسیم مقسوم و بر ۱۴ معصوم وقف نمود، وقفنامه بخط جناب شیخ المشایخ عالم عامل راسخ، شیخ بهاء الدین محمد العاملی نگاشته شد. پادشاهان گرامی نژاد ایران را بعد از خود به تولیت این موقوفات معین نمود.» بعنوان نمونه باید بگویم که بتقلید از همین نیت شاه یکی از امرائ گنجعلی‌خان زیک حاکم مقتدر کرمان مه از ۱۰۰۵ تا ۱۰۳۳ (۱۵۹۶- ۱۶۲۳ م) در نواحی جنوب شرقی و شرقی ایران حاکم بوده است، ملاک و خانات و تمام آنچه را داشته است وقف نمود که هنوز باقی است. (همان، ۱۳۶۴ ص ۷۴ و ۷۵).

درآمد موقوفات معمولا در موارد اجتماعی مصرف می‌شده است. یکی از رقبات همین موقوفه خواجه کریم الدین، موقوفه عقدا (بین راه یزد) بود که بر طبق نظر واقف به هر فرد از زوار مشهد که از این ده رد می‌شد یک جفت گیوه و یک من نان می‌دادند. موقوفات آستانه مشهد و آستانه اردبیل از سایر نقاط مهم‌تر بود با همه اینها بسیاری از امامزاده‌ها و بقاع متبرکه نیز موقوفه خاص داشتند، در طوماری که در نیاک مازنداران مربوط به دوران صفویه یافت شده، بیش از ۸۳ هزار نام برده شده است که همه موقوفات خاص داشته‌اند و افرادی به لقب ملاباشی و ریش سفید و رئیس و میرچه و سیف السادات و شیخ الاسلام آن ها را ضبط و اداره می‌کردند. تنها موقوفات مسجد شاه اصفهان قریب شصت هزار «لیور» عایدی داشت که هزار «اکوی» آن سهم متولی بود و از محل درآمد گرمابه و آسیاب و بازار اللهوردی خان همه روزه صدتن رهگذر و فقیر در سر مقبره او اطعام می‌شدند. (همان ۱۳۶۴ ص ۷۵). در گزارشی مستند که استاد پاریزی در کتاب سیاست و اقتصاد عصر صفوی می‌دهد اوضاع بسیار وخیم‌تر از آن است که در وصف آید. برای نمونه در زمانی که مردم اصفهان از نبود نان و گرانی آن در رنج‌اند و ارامنه را و یهودیان را وادار به پرداخت جزیه‌های سنگین می‌کنند و وزیراعظم آن زمان [علیقلی خان] به ارتشا و رشوه‌خواری و رشوه‌گیری می‌پردازد، و درباریان با گرفتن رشوه مقدمات امتیازات تجاری به بیگانگان را فراهم می‌کنند [کار رشوه و ارتشاء با بالاترها هم نفوذ یافت چنانکه نماینده تجارتی هلند «هربردولرس» شرفیاب شاه سلیمان شد و تنها با دادن یک ساعت نقره و ۱۵۰ اکوی طلا توانست تفنگدار باشی را هم با خود یار کند و امتیازاتی برای تجار خود در بندرعباس بگیرد، «اتین فلر» نماینده انگلیس ازین ساخت و پاخت آگاه شد و به کمک همان تفگندار باشی با دویست دوکای طلا(هردوکا= نیم لیره) شرفیاب شد، پادشاه عین جواب موافقت آمیز قبلی را در باب امتیازات انگلیس ها باو داد، او نیز یک قطعه جواهر و سی دوکای طلا به عنوان رشوه به تفگندارباشی داد…

«نیکلاکلود دلالن» نماینده کمپانی فرانسه در ایران نیز پس از مرگ شاه عباس دوم نزد شاه سلیمان رفت و ضمن تقدیم هدیه‌ای (آئینه قاب طلا که پشت آن مینا و روی آن مرصع بود به انضمام یک جفت طپانچه عالی و شیرکوچکی از طلا و مروارید) در خواست امتیازات قبلی خود را نمود و شاه پذیرفت. (همان، ۱۳۶۴ ص ۲۶۱) نکته‌ای قابل تامل است و آن اینکه: در کاخ اختصاصی ۱۸ اسب بسیار عالی داشت که زین و یراق آنها همه از طلا بود و بر روی آن برلیان و یاقوت زده شده و برای تنوع یراق یکی از اسبها فقط برلیان و یراق اسب دیگر از زمرد و دیگری از یاقوت بنفش و دیگری از یاقوت کبود و آن یک از مرواریدهای بسیار درشت بود… هر یک ازین اسبها در جلو خود دو طشت از طلا داشتند، گاهی در میان این اسبها چند گورخر نیز دیده می‌شد. گویا یکی از مبلغین مسیحی اسپانیائی به این وضع خنده‌اش گرفته بود. صاحب منصبی از او پرسیده بود چرا خنده می‌کنی؟ گفته بود: به وضع خرهای اسپانیا می‌خندم که در آن‌جا آنقدر بیچاره وبارکش‌اند و درینجا…؟ (همان، ۱۳۶۴ ص ۲۶۲).

اصلاح ساختارهای اقتصادی:

ناگفته پیداست که شرایط معیشتی و اقتصادی در عصر شاه سلیمان، با توجه به خشکسالی و امراض و بلیات طبیعی و سفرهای غیر ضروری شاه که گاها بیش از هشتصد نفر از حرمسرای خود را با خود همراه می‌کرده است و عدم سیاست‌گذاری‌های معقول از سوی دربار، رشد چندانی نداشته است و علیرغم آنکه صادرات محصولات ایران در این عصر بسیار است؛ در وضعیت معیشتی و اقتصادی ایران تغییر محسوسی حس نمی‌شود زیرا اقدامات شاه و درباریان در جهت تامین منافع بستگان و گماشتگان و تیول‌های خود بوده است. شاردن دراین‌باره می‌نویسد: در مشرق‏زمین بیشتر صاحبان مقام و منصب حتّى پادشاه به نوعى تجارت مى‏کنند. اینان همانند سرمایه‏دارانى که کارشان تجارت است داراى کارگزاران، عاملان و منشیان متعدد مى‏باشند، و امور بازرگانیشان را اداره مى‏کنند. برخى نیز داراى کشتیهاى تجارى مى‏باشند که کالاهاى آنها را به خارج مى‏برند، و از آن‏جا امتعه گوناگون مى‏آورند. از جمله شاه ایران ابریشم، پارچه‏هاى زربفت و سیمین تار و دیگر منسوجات گرانبها و نفیس و قالى و جواهر به خارج صادر مى‏کند، و چنان که پیش از این اشاره کردم کار تجارت در ایران معتبر و محترم است و بازرگانان در انظار مردمان داراى عزت و حرمت مى‏باشند. امّا دکانداران و سوداگرانى که با خارج از کشور داد و ستد ندارند و در ممالک بیگانه داراى عامل و منشى و دفتر نمى‏باشند در شمار بازرگان به حساب نمى‏آیند و از امتیازات و احترامات تاجران عمده برخوردار نمى‏باشند. گاهى نیز بعضى‏ از بازرگانان معتبر به مناصب عالى منصوب مى‏شوند. مثلا مقام سفارت به ایشان مى‏سپارند. در ایران بازرگانانى هستند که در بیشتر کشورهاى معتبر جهان دفتر و عامل و محاسب و خدمتگر دارند. اینان هر وقت به کشور بازمى‏گردند، با این که دارایى بعضى از هشتاد هزار اکو افزون است همچنان فرمانبر مخدومان خود مى‏باشند، به نشان حرمتگزارى در حضور ایشان نمى‏نشینند، همانند خدمتگزاران سفره مى‏چینند و خود برپاى مى‏ایستند. در هندوستان با این که عده بازرگانان بزرگ از شمار تاجران ایران بسى بیشتر است از اعتبارات و امتیازات فزون‏تر برخوردارند، و بازار تجارتشان هم گرم‏تر و پررونق‏تر است.(شاردن، ۱۳۷۳ ج‏۲ ص ۸۹۹ و ۹۰۰) .

 با این حال عمده‌ی تجار و سرمایه‌داران عصر صفوی خارجیان یا غیرمسلمانانند، شاردن اشاره می‌کند که: طبع و خوى بعض اینان شهوانى و عشرت‏جوست، برخى فلسفه گرایند و میل و حوصله تجارت با بیگانگان را ندارند. از این‏رو کار بازرگانى خارجى عثمانى وسیله تاجران مسیحى و یهودى، انجام مى‏گیرد، و داد و ستد با کشورهاى خارجى را در ایران تاجران مسیحى و هندیهاى غیرمسلمان در عهده دارند، و دامنه فعالیت بازرگانان ایران غالبا محدود به اطراف و ولایات داخلى و هندوستان است، و تجارت با کشورهاى اروپائى را بازرگانان ارمنى انجام مى‏کنند. (همان، ج‏۲ ص ۸۹۹)

 البته شاردن دلیل عمده‌ی عدم موفقیت تجار ایرانی را در مسئله‌ی عدم شناخت بنیان‌های تعریف شده‌ی تجاری از سوی ایرانیان و اعتقادات دینی مسلمانان و بویژه ایرانیان می‌داند بگونه‌ای که وارد جزئیات مسایل دینی نیز می‌شود و شاید این مهم (رعایت آداب مذهبی) برای شاردن غیر منطقی یا دست کم مغایر با فنون تجارت باشد. اما اشاره به نکته‌ای درست می‌کند و می‌گوید: موضوع دیگرى که مانع رشد و توسعه فعالیتهاى بازرگانى مسلمانان مى‏باشد این است که در آیین اسلام ربا حرام است و میان ربا و سود تجارى فرقى نیست. ‏(همان، ج‏۲ ص ۸۹۹) شاردن در ادامه ذکر می‌کند که مهمترین کالاهای تجاری ایران به خارج ایران؛ ابریشم، پشم، توتون و تنباکو، خرما، مرباجات؛ عرقیات گیاهی، شراب، چینی‌آلات؛ قلم و چرم است که به کشورهای هلند و روسیه و چین و هندوستان و بیشتر کشورهای اروپایی صادر می‌شود : مهم‏ترین کالاهاى صادراتى ایران ابریشم است که در گرجستان، خراسان، کرمان و بیشتر در گیلان و مازندران- هیرکانى- تولید مى‏شود. بنا به اعتقاد اهل تحقیق و آمار، مقدار محصول سالیانه ابریشم ایران بیست و دو هزار عدل است و هر عدل معادل دویست و هفتاد و شش لیور مى‏باشد. [برابر صدو ده کیلوگرم] به این شرح: محصول ابریشم گیلان ده هزار لیور، محصول مازندران دو هزار لیور، ماد و باکتریان هر کدام سه هزار لیور، آن قسمت از سرزمین قرامانى که قراباغ نامیده مى‏شود، و گرجستان، هریک دو هزار لیور. بهاى کلیه محصول ابریشمى که در ایران تولید مى‏شود متجاوز از دوازده میلیون است، و این مبلغ در افزایش مى‏باشد، زیرا محصول ابریشم سال به سال بیشتر مى‏شود. ایران مهم‏ترین کشورهاى صادرکننده ابریشم است، و محصولاتش در سراسر جهان به خوبى شهره است. هلندیان هر سال در حدود پانصد یا ششصد هزار لیور ابریشم از راه دریاى هند به اروپا حمل مى‏کنند، و اروپاییانى که در امپراتورى عثمانى به تجارت اشتغال دارند گرانبهاترین و سودبخش‏ترین کالایى که از ارامنه مى‏خرند و به اروپا مى‏فرستند ابریشم ایران است. مسکویها نیز از ایران ابریشم به کشور خود حمل مى‏کنند ‏(همان، ج‏۲ ص ۸۹۹ و ۹۰۰)

با این حال شاردن ذکر می‌کند که : با این همه گرمى صادرات نباید تصوّر کرد که ایرانیان نیز مانند ما طبق نظامات و ضوابط صحیحى تجارت مى‏کنند. بلکه آشنایى ایشان به اصول بازرگانى به اندازه نصف ما هم نیست. مثلا تاجران ایران به شیوه داد و ستد از طریق کمیسیون و مکاتبه هیچ آشنایى ندارند. چنانکه من دریافته‏ام و از این پیش گفته‏ام هر بازرگان ایرانى خود همراه امتعه‏اش مى‏رود و آنها را مى‏فروشد، یا عاملان و یا نمایندگانش این مهم را انجام مى‏دهند. بعضى از تاجران ایرانى حتى در سوئد و چین عامل یا نماینده دارند. استفاده از کمیسیون و مکاتبات تجارى در مشرق‏زمین معمول نیست‏. ‏(همان، ج‏۲ ص ۹۰۴) با این حال سروسامان دادن به وضعیت تجار ایرانی از نظر وزیر اعظم دور نمانده است. در اینکه ساختارهای تجاری در ایران آن زمان دارای نقایصی بوده است شکی نیست زیرا تجارت در مشرق زمین به شیوه‌ی سنتی و رایج آن معمول بوده است. در کتاب صفویه در گذر تاریخ می‌خوانیم: البته سرمایه‌داری تجاری ایران نیز از ضعف ماهیتی رنج می‌برد؛ عدم تخصص و مهارت کافی در مسئله‌ی تجارت، بویژه تجارت خارجه (که سبب روی ‌آوری شاه عباس به تجار ارمنی شد) عدم وجود روحیه‌ی مناسب و منطقی جهت انباشت سرمایه نزد تجار ایرانی، مزید بر موانعی که ناشی از اعمال سیاست‌های حکومت در اوامر تجاری بود، درثانی فعالیت کمپانی‌ها، که سود منتقله، به بخش بورژوازی شهری که به ریشه‌های تاریخی می‌رسید، بطوری که حکومت خود مدافع بورژوازی داخلی محسوب می‌شد. (صفاکیش، ۱۳۹۰ ص ۲۵۴) صفاکیش در ادامه‌ی بحث خود ضمن استناد به گزارشات شاردن درباب تجارت خارجی می‌نویسد: صدراعظم صفوی (شیخ‌علی‌خان ) خود از منافع تجار ایرانی در مقابل شرکت‌های خارجی دفاع می‌کرد. (همان، ۱۳۹۰ ص ۲۵۴) یکی از ساختارهای اقتصادی که از دیرباز در ایران رواج داشته‌است مبحث تیول و تیولداری است. تیول واژه‌ای ترکی است و به معنی جاگیر مدد معاش معنی شده است و همچنین تملک و تصرف ملک و عقار و زمین‌داری است و در فرهنگ دهخدا واگذار کردن دولت خالصه‌ای از خالصه‌ها یا مالیات قریه‌ای را به یکی از نوکران خود در ازاء تمام عمر معنی کرده است. تیول زمان صفویه شامل بعضى حقوق اربابى بوده است اما از لحاظ مالى، امتیاز قابل توجه در بسیارى از موارد، تفاوت فاحش بین تقویم و ممیزى مالیات تیول با درآمد واقعى و گردآورده تیولدار بود. سوء استفاده از تیول بسیار بوده استو هرگونه عمل علیه منافع زورمندان، به شکست منجر مى‏گشت.

 شاردن ذیل مبحث تیول و اقطاع که ادامه‌ی آن به بررسی موقوفات در عصر صفویان منتهی می‌شود نوشته است: شیخ‌علی‌خان صدراعظم که بزرگ مردى کریم گوهر، خداجوى، روشن نظر و مردانه رو بود، و من از دومین سال سلطنت شاه سلیمان با او آشنا شده بودم بارها به تجدیدنظر و اصلاح وضع تیول که به راستى سخت ناهنجار و آشفته است تصمیم کرد، و بر آن بود به هر یک از مأموران و کارگزاران به نسبت حقوقش تیول واگذار کند، و بدین گونه بر آبادانى خزانه بیافزاید. اما همواره با موانع و مشکلات شکست ناپذیرى رویارو مى‏شد، چه کلّیه بزرگان و جاه‏مندانى که تیول در اختیار داشتند، و درآمدهاى شایانى عایدشان مى‏شد، به جدّ تمام در نهان و آشکارا با تصمیم صدراعظم مخالفت مى‏کردند، و اگر نیّت این استوارکار عاقبت‏نگر به مرحله عمل مى‏انجامید منافع ایشان به یک چهارم حتى کمتر تقلیل مى‏یافت. تیولداران مهم که مى‏توان آنان را اربابان نامید- اگر بتوان این نام را بر ایشان نهاد- در این اراضى دو حق براى خویش قائلند. نخست این که وقتى از محلّ اقامت اصلى خویش براى مدّتى کوتاه بدان جا مى‏روند زارعان و ساکنان آن تیول موظفند که موجبات پذیرایى وى را هر چه خوب‏تر فراهم آورند. دو دیگر این که تیول نشینان باید حقّ تیولدارى ایشان را که اصطلاحا پورسى النزاع‏Poursyelnezaa نامیده مى‏شود و به معنى باج و خراج یا جریمه است بپردازند زیرا این حق یکى از منابع عمده درآمد ایشان مى‏باشد، در مشرق زمین مجازاتها قالبا به صورت جریمه اعمال مى‏شود. اما تیولداران براى حفظ منافع و مصالح خود با تیول نشینان نسبتا به ملایمت و آهستگى رفتار مى‏کنند؛ به سخن دیگر چون مشاغل در ایران ارثى است و تیولداران یقین دارند پس از درگذشت ایشان فرزندانشان صاحب شغل و تیول آنان خواهند بود مصلحت در این مى‏بینند که با تیول نشینان به مدارا و آهستگى رفتار نمایند. (شاردن ج‏۳ /۱۳۷۲ص ۱۲۵۹ و ۱۲۶۰)

در همین رابطه کتاب تاریخ اجتماعى ایران درباب تیول و تیولداری می‌نویسد: … از قرنها پیش، حتى زمان هخامنشیان، چنین بود … با گذشت زمان، آشفتگیهایى در وضع تیول پدید آمد؛ شیخ على خان زنگنه بر آن شد که تیول را مورد ممیزى قرار دهد، ولى در نتیجه اعمال نفوذ خانهاى بزرگ، در این راه توفیقى نیافت. در این عصر، بخش بزرگى از املاک و مزارع تمام ایران جزو موقوفات بود. در دوره صفویه، مخصوصا از سلطنت شاه عباس به بعد، جهش خاصى براى توسعه موقوفات پیش‏آمده است. در سال ۱۰۱۶ ه. (۱۶۰۷ م.) شاه- عباس «کل املاک خاصه خود را از رساتیق و خانات و قیصریه و چهار بازار و حمامات، حتى خواتیم اصابع مبارکه را، به چهارده تقسیم مقسوم، و بر چهارده معصوم وقف نمود. وقفنامه به خط جناب شیخ المشایخ، عالم عامل راسخ، شیخ بهاء الدین محمد العاملى نگاشته شد. (راوندى‏، ۱۳۸۲ ص ۳۳۸) . الئاریوس (ص ۶۷۳) تأیید مى‏کند که تیولداران مالیات (عوارض) را گردآورى مى‏کردند و حق قضاوت و حکمیت در میان زارعین داشتند. فقط حق اعمال تنبیهات عمده را نداشتند.

 اظهارات شاردن نیز بسیار جالب است. مى‏نویسد: زمینهایى که در ازاى حقوق واگذار مى‏شود، تحت نظارت مأموران شاه نیست، و همچون ملک شخصى کسى است که به وى واگذار شده است. در مورد عواید و حق اربابى، با رعایا، آنچنانکه مى‏خواهد رفتار مى‏کند؛ همانند وضعى که در املاک موقوفه اروپاست. (شاردن، ج ۵، ۱۳۷۲ ص ۴۱۸) کمپفر (ص، ۹۸) تیول را چنین توصیف مى‏کند: انعام و تیول، که به وزراء سلطان بهنگام خدمت دهند، چون ملک آنان است و در آن، هرگونه که خواهند، رفتار کنند. و شاردن در ادامه‌حقوق تیولدار را چنین توصیف مى‏کند: از منابع محلى هنگام اقامت در ملک، براى اعاشه استفاده کند و نزاع و مرافعات را فیصله بخشد. (شاردن، ۱۳۷۲ ص، ۳۱۹).

اگر بخواهم درباره‌ی این شخصیت کورد که عبدالحسین نوایی به حق او را امیرکبیر اول می‌نامد بنویسم سخن به درازا می‌کشد و سعی کرده‌ام که اسناد و نوشته‌ها و دیده‌ها و شنیده‌ها و تحلیل‌های کسانی را عنوان کنم که خود با این شخص کنش و واکنش داشته‌اند که درست برخلاف گفته‌ها و ادعاهای مصاحبه‌شونده‌ است اما هیچ کدام از این اشخاص سخنی از ظلم یا زورگویی و بی‌کفایتی این مرد به میان نیاورده‌اند با آنکه اینان هم دوره‌ی این مرد بوده‌اند و دوستدار این وزیر مقتدر هم نیستند، حال این مصاحبه‌ شونده‌ چگونه و براساس کدام مستندات تاریخی یا تحلیلی ایشان را شخصی ظالم و زورگو و … می‌دانند، همان اشتباه فاحشی است که در ابتدا عنوان کردم “شیخ‌علی‌خانقورچی‌باشی” یا “شیخ‌علی‌خانزنگنه؟!” و نشان از عدم مطالعه‌ی آقای مصاحبه‌شونده است. دوستانه و از سراخلاص به دست اندرکاران شبکه‌ها‌ی کوردی که بخشی را برای حوزه‌ی کرماشان و ایلام تدارک دیده‌اند پیشنهاد می‌کنم در انتخاب مصاحبه‌شوندگان وسواس داشته باشند و فارق از توبمیری‌هایروزمرهوروابطدوستانهرفتارکنند، تلویزیون یک تریبون باپرستیژ و با اتیکت است هرکسی شایستگی حضور در آن را ندارد، هرگاه ما تلویزیونی را به تماشا می‌نشینم یک عده به اصطلاح ماموستای تازه به‌ دوران رسیده و “هایدگر”های یک شبه و “برشت”های یک‌روزه و “ویل‌دورانت‌”های تازه‌متولدشدهبه اظهار نظر و افاضه‌ی فضل درباره‌ی زبان و جغرافیا و مردم و تاریخ و فرهنگ کرماشان می‌پردازند که هیچ پایه و اساس و مبنای علمی و اسنادی ندارد تو گویی مردم و زبان و فرهنگ و… این دیار موش آزمایشگاهی آقایان است چه خودی باشد چه غیرخودی. غیرخودی‌ها که تکلیفشان معلوم است یاوه‌سرایی‌هایشان درباره‌ی کرماشان خریداری ندارد اما سخنانمثلا “خودی‌”هایی امثال این آقا در آینده ضربه‌ای به سازوکار فرهنگی این دیار خواهد زد که جبران آن بسیار دشوار است و معمولا عرف این است که مصاحبه‌ کننده (فرقی نمی‌کند در کدام زمینه و مبحثی در حال مصاحبه با مصاحبه شونده باشد) خود دارای تحصیلات و یا معلوماتی در زمینه‌ی گفتگو است که در حین گفتگو دچار لغزش نشود و بایستی درجای خود مصاحبه‌ شونده را به‌چالش بکشاند و از او توضیح و تحلیل بخواهد، وقتی چنین نباشد؛ آقای “هایدگر” یک شبه به حکم خود زبان کوردی را به دوبخش تقسیم می‌کند؛ آقای “ویل‌دورانت” تازه متولد شده تاریخ و تحلیل تاریخی‌ای ارایه می‌کند که سرتاپا خلاف‌ واقعیت است و آقایان دیگر نیز الاماشاالله صاحب نظر و … و از همه دردآورتر این است که همگی این صاحب نظران درباره‌ی کرماشان و ایلام و لرستانی سخن می‌گویند که واقعیت‌های موجود آن خلاف گفته‌ها و تحلیل‌هایشان است و همگی این اتفاقات در تلویزیون‌های کوردی و در بخش کوردی مربوط به حوزه‌ی جنوب‌شرق اتفاق می‌افتد که یک علامت سئوال بزرگ را در ذهن تداعی می‌کند که: مگر در این مناطق قحط‌الرجال است؟ چرا از اساتید و خبره‌گان تاریخ معاصر کرماشان مانند استاد اردشیرکشاورز دعوت به گفتگو نمی‌کنید؟ و اینکه آیا در دیگر بخش‌های این تلویزیون‌ها چنین معضلاتی وجود دارد و اگر وجود دارد راهکاری برای برون رفت از این معضل دارید؟ .

………………………………………………

منابع

۱-  ادموندز، سیسیل.جی (۱۳۸۲ش) کردها، ترکها، عربها، چاپ دوم، ترجمه ابراهیم یونسی، انتشارات روزبهان.

۲-  اولئاریوس، آدام (۱۳۶۹ ش) سفرنامه‌ی آدام اولئاریوس یا اصفهان خونین شاه صفی، ترجمه‌ی مهندس حسین کردبچه، انتشارات شرکت کتاب برای همه.

۳- باستانی پاریزی، محمدابراهیم (۱۳۵۷ ش) حماسه‌ کویر، چاپ دوم، انتشارات امیرکبیر.

۴- باستانی پاریزی، محمدابراهیم (۱۳۶۴ش) سیاست و اقتصاد در عصر صفوی، چاپ اول، انتشارات صفی‌علیشاه.

۵- تاورنیه، ژان باتیست (۱۳۸۹ ش) سفرنامه‌ی تاورنیه، چاپ دوم، انتشارات نیلوفر.

۶- جعفریان‏، رسول (۱۳۷۹ش)، صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست‏. چاپ اول، ناشر پژوهشکده حوزه و دانشگاه‏/ تهران.

۷- جعفریان‏، رسول (۱۳۷۸ ش)، صفویان از ظهور تا زوال‏. انتشارات اندیشه‌ معاصر‏/ تهران.

۸- راوندى‏، مرتضى (۱۳۸۲ش) تاریخ اجتماعى ایران‏، چاپ دوم، ناشر انتشارات نگاه‏/ تهران.

۹- رهربرن (۱۳۴۹ش) نظام ایالات در دوره صفویه‏، چاپ اول، ترجمه: کیکاوس جهاندارى، ناشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب‏/ تهران.

۱۰- سانسون، مارتین(۱۳۴۶ ش) سفرنامه‌ سانسون، ترجمه تقی تفضلی، انتشارات ابن سینا.

۱۱- سلطانی، محمدعلی (۱۳۷۲ش) تاریخ مفصل کرمانشاهان. جلد ۴ و ۵، چاپ اول، انتشارات سها/تهران.

۱۲- سلطانی، محمدعلی (۱۳۷۲ش) ایلات و طوایف کرمانشاهان. جلد ۲ و ۳ و ۴ و ۵ چاپ اول، انتشارات سها/تهران.

۱۳- صفا، ذبیح الله ( ۱۳۷۸ش) تاریخ ادبیات در ایران‏، چاپ هشتم، ناشر انتشارات فردوس/تهران.

۱۴- صفاکیش، حمیدرضا (۱۳۹۰ ش) صفویان در گذرگاه تاریخ، چاپ اول، انتشارات سخن

۱۵- طباطبایی، سیدجواد(۱۳۸۱ ش) دیباچه‌ای بر نظریه‌ی انحطاط ایران، چاپ دوم، نشر نگاه معاصر.

۱۶- شاردن، ژان (۱۳۷۲ش) سفرنامه شاردن‏، ترجمه: اقبال یغمایی، چاپ اول، ناشر توس.

۱۷- کاررى، جملى (۱۳۴۸ش)، سفرنامه کاررى‏، ترجمه: عباس نخجوانى و عبدالعلى کارنگ‏، چاپ اول ناشر اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقى.

۱۸- کروسینسکى، تادیوزیودا (۱۳۶۴ش) سفرنامه کروسینسکى‏، ترجمه: عبدالرزاق دنبلى مفتون‏. محقق/ مصحح: مریم میر احمدى، چاپ اول، ناشر توس/‏ تهران.

۱۹- کشاورز، اردشیر ( ۱۳۸۲ ش)، زندگان عرصه‌ی عشق، چاپ اول، انتشارات طاق‌بستان/کرمانشاه.

۲۰- کمپفر، انگلبرت (۱۳۶۳ ش) سفرنامه‌ کمپفر، ترجمه کیکاوس جهانداری، چاپ سوم، انتشارات خوارزمی.

۲۱- نوایى، عبدالحسین (۱۳۵۳ش)، شاه عباس، مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخى همراه با یادداشتهاى تفصیلى‏. چاپ اول، ناشر بنیاد فرهنگ ایران‏/ تهران‏.

۲۲- نوائى، عبدالحسین (۱۳۶۰ش) اسناد و مکاتبات سیاسى ایران، از سال ۱۰۳۸ تا ۱۱۰۵ ق همراه با یادداشتهاى تفصیلى، چاپ دوم، ناشر بنیاد فرهنگ ایران‏/ تهران.

۲۳-  نوایى، عبدالحسین (۱۳۶۳ش) اسناد و مکاتبات سیاسى ایران، از سال ۱۱۰۵ تا ۱۱۳۵ ق. همراه با یادداشتهاى تفصیلى‏، ناشر مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى‏/ تهران‏.

۲۴- نوایى، عبدالحسین (۱۳۸۹ ش) روابط سیاسی و اقتصادی ایران در دوره صفویه، چاپ ششم، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) تهران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا