داستان

« فاجعه » – اثری دیگر از کیوان کیخسروپور

صبح زود دیدمش . عجله داشت به سرویس برسه . پرسید :

– هشدار ستاد حوادث را شنیده ای ؟

گفتم :

– نه. مگه چی گفته ؟!

– هشدار داده که فاجعه ای در جریانه

و سوار ماشین شد و رفت . اضطراب را مثل همیشه به جانم ریخت . برگشتم ، زنم پرسید :

– چته ؟! دمغی .

براش که گفتم ، زد زیر خنده :

– ای بابا. اون خودش عند فاجعه اس

در بستر یه روز کشدار تابستانی ، پُر جنگ اعصاب کار اداری ، تو یه شهرستان کوچک گاهی هشدار فاجعه به یادم می آمد . از پنجره سر می کشیدم . نه ابری ، نه بادی ، نه زلزله ای . میشه دروغ گفته باشه ؟ میشه اشتباه کرده باشه ؟ به خانه برگشتم . غذایی خوردم . زنم از گرانی سیب زمینی و پیاز گفت . از هزینه سرویس بچه ها ، شهریه مدرسه که خواسته بودند . از اینکه اضافه حقوقی دادن یا نه ، پرسید . رفتم خوابیدم . نزدیک عصر ، رفتم پارک کوچک کنار خانه که دوستان بازنشسته  همیشه جمع می شدند . از همه چی  گفتیم . از اقتصاد . از مابه التفاوت حقوق ، حق عائله مندی و سر آخر هم از قدیم ها و جوانی ها . شب هم خانه مهمان داشتیم . مهمانان همیشگی . از مرغ های هرمونی با اون چربی زرد لزج که حال آدم را بهم میزنه . از برنج های هندی که قد مار بوآ قد میکشن . دلشوره رهام نمی کرد . رفتم کنار پنجره ، به آسمان نگاه کردم . ستاره ها می درخشیدن . ابری نبود . به خودم دلداری میدادم . پیش مهمان ها نشستم . به ذهنم رسید که شاید  فاجعه همین مهمان ها باشن . ناخودآگاه زهرخندی زدم . اخبار داشت می گفت از جنگ میانمار ، سیل پاکستان ، ویروس زیکا ، طوفان مارینا . وقتی مهمانا رفتن  ، طاقت نیاوردم . به موبایلش زنگ زدم با اینکه دیروقت بود . صدایی خواب آلوده پرسید :

– بفرمائید. شما ؟!

صداش را نشناختم . پرسیدم :

– ببخشید ، نویسنده داستانک « فاجعه »

– بله .

– امروز که دیدمت گفتی ستاد حوادث  هشدار داده . امروز که همه چیز عادی بود . مثل همیشه . یه کپی از صفحه دیروز . فاجعه کجا بود ؟ !

گفت :

– خُب ، « فاجعه » یعنی همین .

وموبایل را خاموش کرد . صبح زود که دیدمش ، عجله داشت . گفت :

– هشدار ستاد حوادث را شنیدی که ….

موضوع برگرفته از نقل قولی از والتر بنیامین .

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا