“برای پاسداشت افتتاح تنها خانه ی تنبور ایران ” و یادی از “استاد علی اکبر مرادی”
یادداشتی از کیوان کسرایی
این روزها که بسیاری از نقاط جهان در خون و آتش تباه میشود.و در آنسوی آسیا دیوانه ی می خواهد بمب هیدروژنی پرتاب کند و کشورهایی را به تلی از خاکستر بدل کند.در خاور میانه نیز که سیاه ترین دوران خود را سپری می کند.خاکستری از اندوه در بادهایش وزان و درآبهایش روان است.
در این سوی در ۱۰۰ کیلومتری غرب کرمانشاه در روستای “بان زلان” از توابع شهرستان دالاهو فستیوال آواهای کهن تنبور در روزهای ۲۰و ۲۱شهریور ماه برگزارشد. و نیز خانه ی تنبور با حضور چهره های درخشانی چون شوالیه ی آواز ایران “شهرام ناظری” “کیهان کلهر” “حسین علیزاده” و اساتیدی دیگر در روستای بان زلان افتتاح شد. بگمانم این جشنواره اولین فستیوالی ست که در یک روستا برگزار شد به دور از هیاهوی شهر.
در این فستیوال ۷۰نفر در بخش تکنوازی و ۱۳گروه به روی صحنه رفتند.و نواختند و خواندند.
خانه ی تنبور از چندین بخش تشکیل شده ست قسمتی کتابخانه ست. سالنی برای آموزش نقاشی خط و … سالن اصلی محل اجرای تنبور نوازی ست که معماری شگفت اش هر بیننده ی را مبهوت می کند. این مکان هنری با تلاشهای جانفرسای “استاد علی اکبر مرادی” مقام دان , مقام خوان و آهنگ سازی بلند آوازه بدین غایت رسیده ست. استاد که آوای تنبورش غوغایی در کائنات می افکند.
باربد زمانه ی ماست که اینبار از بان زلان سر بلند کرده ست. او عمر گرانمایه اش را با این معشوق صرف کرده و به بلند آوازه ترین تنبور نواز جهان بدل گشته ست.از ساز او نقش ها ماند یادگار عمر.
مرادی معتقد است تنبور هفت هزار سال قدمت دارد.شاید اولین سازی ست که بشر به دست گرفته و نواخته.
بان زلان و منطقه ی گوران شیفته ی تنبوراند.خیل عظیم جمعیت در روز افتتاح گواه این مدعاست.
مردمان این دیار “پیروان آئین یارسان اند”. مردمانی با فرهنگ شادی زی و نجیب. تنبور ساز آئینی شان است که به آن سخت حرمت می نهند و مهر می ورزند.بگونه ی که در سوگواری هایشان نیز این ساز جایگاه ممتازی دارد.تنبور نوازی در سوگواری از رسوم شگفت آنهاست.
مرادی را نوازنده یی میدانم با ذهنیت کنجکاو تاریخی که با تفکر ساز می زند. گاه از ستم ها و رنج ها می نالد گاه سازش طغیان است.گاه شادی می آفریند.
قطعه ی دارد با کمانچه ی کیهان کلهر بنام “چوپی” ( کردها هنگام رقص کردی دست در دست هم.یکنفر بنام سرچوپی با مهارت و زیبایی دستمالی را می چرخاند آنرا چوپی می نامند) برداشت ذهنی من این است در این قطعه ی باشکوه ایندو افلاطون کار خویش, جنگ و خشونت را به تمسخر گرفته اند شادی صلح و دوستی را ستوده اند.
علی اکبر مرادی هنرمندی متعهد است.قطعا تنها چیزی که در این جامعه با حال وخیم اش کمک می کند هنر و ادبیاتی متعهد است.هنری که برای جامعه و در خدمت جامعه باشد نه جامعه در خدمت هنرمند.چرا که هیچ به چیز اندازه ی تعهد هنرمندان جامعه, دشمن درجه یک کژی و کاستی ها نیست.
بنواز باربد قرن بیستمی ما.
بر آستان هنرت مشکل توان رسیدن.بگذار اغیار و مدعیان ناشنیده پیغام سروش هر آنچه می خواهند بگویند.شمعی که به شیدایی افروخته ی چراغی خواهد شد که آینده گان از آن روشنایی یابند و بینا شوند.
بنواز که سازت هنگامه ی ست.
بنواز که سازت طلیعه ی شادی ست.
بنواز باربد قرن بیستمی ما
تا جهانیان بفهمند و بدانند باربدها و نکیساها در مردم ایران تکثیر می شوند.بنواز و غوغا بیافکن در قله های رازآمیز دالاهو بنواز باربد قرن بیستمی ما بنواز نکیسای ما …
.
یادداشتها،مقالات و ….. آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان میکنند و بازتاب دیدگاهی از سوی هساره نیستند.