آیا لكها و لرها، كورد هستند؟
ئــاکـــو جەلیلیان
هساره – اینكه برخی زبان یك ملت را تا حد یك لهجه و حتی كمتر میدانند دلایل مختلفی دارد و نیازی نمیبینم در این زمینه و در این گفتار به آن بپردازم در این اواخر مقالات و نوشتههایی از جانب دوستان و غیردوستانی میخوانم كه به نظر من جز تحریف افكار عمومی و تحریف تاریخ و متشنج كردن فضای فرهنگی، چیز دیگری نمیتواند باشد و جالبتر آنكه برخی از اهالی دستگاه رسانهای بدون كمترین توجهی به جایگاه و پایگاه علمی نویسنده یا حتی براساس رسالت رسانهای خود؛ از مقالهنویس نمیخواهد كه منابع و استنادات خود را ارایه دهد و مقالهی آنانرا چاپ میكنند و برای فرار از بار مسئولیت خود؛ میفرمایند: “نقد و نقطه نظر خودتان را بفرستید ما موظف به انتشار آن هستیم” كه به شخصه بر این باورم كه ایراد وارده متوجه مدیرمسئول یا صاحب رسانه است كه هنوز كیفیت و كمیت مقاله و نقد و تحلیل را در سطح كاربردی آن نمیداند و از عواقب نشر چنین نوشتههایی بیاطلاع است. لذا به دوستان مقالهنویس و تحلیلگر و دستگاه رسانهای پیشنهاد میكنم بدون مدرك و سند معتبر وارد حوزهای كه در آن تبحری ندارند نشوند. از آقایان اسما زبانشناس و جامعهشناس گرفته تا تحلیلگران مسائل سیاسی و …
در اینجا مسئولیت و كاردانی مسئولین رسانه؛ اعم از روزنامه و شنیداری و دیداری مشخص میشود كه آیا از اصول حرفهای خود تخطی كردهاند یا خیر. آیا هر شخصی میتواند مقالهنویس یا تحلیلگر مسایل اجتماعی و تاریخی و زبانی و … باشد؟ مطمئنا اگر شخصی دارای این تواناییها باشد بخوبی میداند كه بایستی فهرست منابعی ارائه كند نه اینكه هرچه به مذاقش خوش بیاید بنویسد و برای جایی بفرستد كه اگر هم چنین شد؛ ارباب جریده اگر بر اصول كار خود مسلط باشد، بدون ارائهی فهرست منابع آنرا چاپ و نشر نخواهد كرد. در این اواخر هجمهای علیه بخش عمدهای از گویشوران حوزهی زبان كوردی شكل گرفته است كه جای بسی تاسف است و برخی از رسانهها و نشریات كوردی با دامن زدن به هجویات شبه مقالهنویسها و شبه تحلیلگرها باعث انشقاق و كاتالیزه كردن روند واگرایی زبانی شدهاند. در چند سال گذشته چندین مقاله دربارهی اقوام كورد منتشر شده است كه برآیند آن تخریب زبان و فرهنگ و تاریخ مشترك این ملت بوده است و مستقیما “لك”ها و “لر”ها و “شبك”ها و “هورامی”ها و “گوران”ها را مورد هجمه قرار دادهاند. به جرات میتوانم بگویم زبان كوردی با همهی گویشهایش هیچ تهدیدی علیه زبان یا فرهنگ خاصی نیست و برعكس همیشه از جانب دیگران مورد تهدید و تحقیر قرار گرفته است. آیا براستی لكها و لرها و كورد هستند؟ برای پاسخ به این پرسش و مقالاتی كه در برخی نشریات و حتی كتب منتشره در این باره به چاپ رسیده است چیزی از خودم نمینویسم جز اینكه میگویم كه : در این چندین سال كه در زمینهی گردآوری واژهگان كوردی و فرهنگنویسی مشغولم هیچ كجا را كوردتر از لورستان و ایلام و كرماشان ندیدهام تو گویی سیلابی از بالا بهراه افتاده است و تمام تاریخ كورد را در این قسمت تلمبار كرده است اما به دلیل بیتوجهی متولیان امر فرهنگی و به قول گفتنی “سایر اقوام” زیر لایههایی قطور زنده بگور شدهاند و تنها به سطوری از منابعی اشاره میكنم كه اعتبار آنها بسیار بیشتر از نویسندگان مقالات آنچنانی است.
مردمان “لك” و “لور” در اصل کورد كرمانج هستند و هنوز بسیاری از واژهگان كرمانجی در گویش لكی و لری هست و بویژه از نظر فونتیكی و ساختار جمله، فونتیك و ساختار منطقهی اصلی خود را حفظ كردهاند. جغرافیای لك در كشور ایران عبارت است از بخشی از هلیلان در استان ایلام و زردلان و بلوران و رومشكان و دلفان و سلسله و بیرانوند در استان لورستان كه تاریخی مشخص دارند. در كتاب (تاریخ ایران از سلوکیان تا فرو پاشی دولت ساسانی) سخن از چند شهر به میان میآید و مینویسد: … یکی از این شهرها “وهاردشیر” نام داشت که احتمالا نخستین پادشاه ساسانی آن را برآورده بود، شهر دیگر که وهآنتیوخ خسرو یا (رومگان) خوانده میشده برآوردهی خسرو یکم بود و اسرای جنگی انتاکیه را در آنجا نشیمن دادند، درست مانند گندیشاپور که شاپور یکم آنرا بساخت و اسرای رومی را در آنجا مسکن داد.[۱] در همین كتاب و در صفحهای دیگر میخوانیم: … خسرو در بازگشت به عراق، شهر تازهای نزدیک تختگاهش از روی نمونه انتاکیه برآورد که آنرا “وهآنتیوک خسرو” (بهتر از انتاکیه خسرو این را برآورده) نامید و اسرایی را که از انتاکیه آورده بود در آنجا نشیمن داد.این شهر بخشی از مجموعه پایتخت را تشکیل میداد که سکنهی محلی آنرا رومگان (شهر یونانیان) میخواندند.[۲]
“وه” و “هوو” در پهلوی به معنای خوب و نیكو است كه هنوز با همین معنی در لكی و لری استعمال میشود. در كتابی دیگر نویسنده مدعی است كه: غالب نویسندهگان دوره اسلامی منشاء قبایل ساكن در كهگیلویه و ممسنی و بختیاری را از کوردهایی میدانند كه از نواحی سوریه، شامات و از طریق راههای غرب ایران به این مناطق رسیده و اقامت گزیدهاند یا در نتیجهی جنگ و گریزهای قبایل و حكام طوایف و ایلاتی كه از شمال عراق و سوریه به این ناحیه كوچ نمودهاند و با توطن دراز مدتی، بومی منطقه شدهاند.[۳]و یا در منبع دیگری آشكارا نوشته شده : شاپور دوم اسیرانی را كه در شهر “آمد” دستگیر كرده بود، بین شوش و شوشتر و سایر بلاد اهواز جای داد و این مردم انواع جدید ابریشم بافی را در آنجا رواج دادند.[۴] و نیز در كتابی دیگر نویسنده میگوید: شاپور دوم بعد فتح آمد “دیاربكر” مردم آنجا را به شوش و شهرهای دیگر برده به زردوزی و بافتن پارچهی ابریشمی بگماشت و این حرفه در ایران ترقی كرد.[۵]
آنچه مبرهن است جمعیت این محدوده کورد كرمانج بودهاند و به مثابهی اسیر در جنگهای ساسانیان به رومشكان و حوالی آنجا آمدهاند و به دلیل نزدیكی با مردمان كلهر و گوران؛ واژهگان این دو جمعیت تاثیری به سزا در زبان آنها نیز داشته است بنابراین در کورد بودن این مردمان کوچکترین شبههای وجود ندارد اینكه چرا برخی با استناد به مباحثی چون تیپولوژی و ریخت و گاها موی سر و احتمالا چشم و ابرو منكر كورد بودن آنها میشوند، قابل تامل است . در حالیكه اگر مواد اولیهی زبان و فرهنگ آنها را مورد مطالعه قرار دهیم به یك اختلاف كمتر از چند درصد میرسیم كه آنهم كاملا طبیعی است و با توجه به دادههای نمودار ذیل كه از كتاب (گنجینهی گویششناسی ایران “گویششناسی كرماشان، دفتر اول” ) استخراج كردهام و مقالات آن آقایان؛ من هم نتیجه میگیرم كه كلهرها و كولیاییها و سنجابیها نیز كورد نیستند.! در نموداری كه در ذیل ارائه میشود تغییرات ساختاری افعال و شناسهها را در چند گویش عمده در حوزهی جنوبی كرماشان مورد كاوش قرار دادهام تا دوستان ما متوجه اشتباه خود شوند.
ساختمان فعل
۱- شناسهی فعل
الف) شناسه های فعل لازم
۱- گذشتهی ساده و استمراری (شناسهها)
شماره و شخص |
مفرد |
جمع |
||||
گویش |
۱ |
۲ |
۳ |
۱ |
۲ |
۳ |
کَلّهرّی |
im |
î |
îm,îmin |
în |
in |
|
گورانی |
im |
î |
îm,îmin |
în |
in |
|
سنجابی |
im |
î |
îm,îmin |
în |
in |
|
کولیایی |
im |
î |
îm,îmin |
în |
in |
|
زنگنهای |
im |
î |
îm,îmin |
în |
in |
|
جلالوندی |
im |
î |
îm,îmin |
în |
in |
|
زولهای |
im |
î |
îm,îmin |
în |
in |
|
كاكاوندی |
im |
î |
îm,îmin |
în |
in |
|
هوزمانوندی |
im |
î |
îm,îmin |
în |
in |
مثال:
گویشها |
فعل گذشته ساده «آمدن» |
||
کَلهرّی |
hatim آمدم hatîm,hatîmin آمدیم |
hatî آمدی hatîn آمدید |
hat آمد hatin آمدهاند |
گورانی |
hatim آمدم hatîm,hatîmin آمدیم |
hatî آمدی hatîn آمدید |
hat آمد hatin آمدهاند |
سنجابی |
hatim آمدم hatîm,hatîmin آمدیم |
hatî آمدی hatîn آمدید |
hat آمد hatin آمدهاند |
کولیایی |
ehatim آمدم ehatîm,ehatîmin آمدیم |
ehatî آمدی ehatîn آمدید |
ehat آمد ehatin آمدهاند |
زنگنهای |
hatim آمدم hatîm,hatîmin آمدیم |
hatî آمدی hatîn آمدید |
hat آمد hatin آمدهاند |
جلالوندی |
hetim آمدم hetîm,hetîmin آمدیم |
hetî آمدی hetînan آمدید |
het آمد hetin آمدهاند |
زولهای |
hatim آمدم hatîm,hatîmin آمدیم |
hatî آمدی hatîn آمدید |
hat آمد hatin آمدهاند |
كاكاوندی |
hetim آمدم hetîm,hetîmin آمدیم |
hetî آمدی hetînan آمدید |
het آمد hetin آمدهاند |
هوزمانوندی |
hetim آمدم hetîm,hetîmin آمدیم |
hetî آمدی hetînan آمدید |
het آمد hetin آمدهاند |
۲- گذشتهی نقلی با صرف فعل «آمدن» (شناسهها)
شماره و شخص |
مفرد |
جمع |
||||
گویش |
۱ |
۲ |
۳ |
۱ |
۲ |
۳ |
کَلّهرّی |
ime |
îde |
ŷe |
îme,îmine |
ɪna |
ine |
گورانی |
ime |
îde |
ŷe |
îme/îmine |
ɪna |
ine |
سنجابی |
ime |
îde |
ŷe |
îme/îmine |
ɪna |
ine |
کولیایی |
ime |
îde |
ŷe |
îme/îmine |
ɪna |
ine |
زنگنهای |
ime |
îde |
ŷe |
îme/îmine |
ɪna |
ine |
جلالوندی |
ime |
îde |
ŷe |
îme/îmine |
ɪna |
ine |
زولهای |
ime |
îde |
ŷe |
îme/îmine |
ɪna |
ine |
كاكاوندی |
ime |
îde |
ŷe |
îme/îmine |
ɪna |
ine |
هوزمانوندی |
ime |
îde |
ŷe |
îme/îmine |
ɪna |
ine |
مثال:
گویشها |
گذشتهی نقلی با صرف فعل «آمدن» |
||
کَلهرّی |
hatime آمدهام hatîme,hatîmine آمدهایم |
hatîde آمدهای hatîne آمدهاید |
hatŷe آمدهاست hatine آمدهاند |
گورانی |
hatime آمدهام hatîme,hatîmine آمدهایم |
hatîde آمدهای hatɪne آمدهاید |
hatŷe آمدهاست hatine آمدهاند |
سنجابی |
hatime آمدهام hatîme,hatîmine آمدهایم |
hatîde آمدهای hatɪne آمدهاید |
hatŷe آمدهاست hatine آمدهاند |
کولیایی |
hatime آمدهام hatîme,hatîmine آمدهایم |
hatîde آمدهای hatɪne آمدهاید |
hatŷe آمدهاست hatine آمدهاند |
زنگنهای |
hatime آمدهام hatîme,hatîmine آمدهایم |
hatîde مدهای hatɪne آمدهاید |
hatŷe آمدهاست hatine آمدهاند |
جلالوندی |
hetime آمدهام hetîme,hetîmine آمدهایم |
hetîde آمدهای hetîne آمدهاید |
hetŷe آمدهاست hetine آمدهاند |
زولهای |
hatime آمدهام hatîme,hatîmine آمدهایم |
hatîde مدهای hatîne آمدهاید |
hatŷe آمدهاست hatine آمدهاند |
كاكاوندی |
hetime آمدهام hetîme,hetîmine آمدهایم |
hetîde مدهای hetîne آمدهاید |
hetŷe آمدهاست hetine آمدهاند |
هوزمانوندی |
hetime آمدهام hetîme,hetîmine آمدهایم |
hetîde مدهای hetîne آمدهاید |
hetŷe آمدهاست hetine آمدهاند |
۳- گذشتهی بعید با صرف فعل «بودن» (شناسهها)
شماره و شخص |
مفرد |
جمع |
||||
گویش |
۱ |
۲ |
۳ |
۱ |
۲ |
۳ |
کَلّهرّی |
üm |
üd |
ü |
ümin |
ün |
ün |
گورانی |
üm |
üd |
ü |
ümin |
ün |
ün |
سنجابی |
üm |
üd |
ü |
ümin |
ün |
ün |
کولیایی |
üm |
üd |
ü |
ümin |
ün |
ün |
زنگنهای |
üm |
üd |
ü |
ümin |
ün |
ün |
جلالوندی |
üm |
ün |
ü |
ümin |
ünan |
ün |
زولهای |
üm |
ün |
ü |
ümin |
ünan |
ün |
كاكاوندی |
üm |
ün |
ü |
ümin |
ünan |
ün |
هوزمانوندی |
üm |
ün |
ü |
ümin |
ünan |
ün |
مثال:
گویشها |
گذشتهی بعید با صرف فعل «بودن» |
||
کَلهرّی |
hatüm آمده بودم hatümin آمده بودیم |
hatüd آمده بودی hatün آمده بودید |
hatü آمدهبود hatün آمده بودند |
گورانی |
hatüm آمده بودم hatümin آمده بودیم |
hatüd آمده بودی hatün آمده بودید |
hatü آمدهبود hatün آمده بودند |
سنجابی |
hatüm آمده بودم hatümin آمده بودیم |
hatüd آمده بودی hatün آمده بودید |
hatü آمدهبود hatün آمده بودند |
کولیایی |
hatüm آمده بودم hatümin آمده بودیم |
hatüd آمده بودی hatün آمده بودید |
hatü آمدهبود hatün آمده بودند |
زنگنهای |
hatüm آمده بودم hatümin آمده بودیم |
hatüd آمده بودی hatün آمده بودید |
hatü آمدهبود hatün آمده بودند |
جلالوندی |
hetüm آمده بودم hetümin آمده بودیم |
hetüd آمده بودی hetünan آمده بودید |
hetü آمدهبود hetün آمده بودند |
زولهای |
hatüm آمده بودم hatümin آمده بودیم |
hatüd آمده بودی hatünan آمده بودید |
hatü آمدهبود hatün آمده بودند |
كاكاوندی |
hetüm آمده بودم hetümin آمده بودیم |
hetüd آمده بودی hetünan آمده بودید |
hetü آمدهبود hetün آمده بودند |
هوزمانوندی |
hetüm آمده بودم hetümin آمده بودیم |
hetüd آمده بودی hetünan آمده بودید |
hetü آمدهبود hetün آمده بودند |
بنابر این نمودار، اختلاف در مخرج اصوات “ها” و “هه” است پس بنا به سخنان این آقایان كه مدعیاند گورانها و لكها كورد نیستند، كلهرها و كولیایها و سنجابیها نیز قاعدتا نبایستی كورد باشند هرچند كه موارد بسیاری برای اثبات وجود دارد اما دوستان ما حتی یك ارجاع به مرجوع در مقالاتشان دیده نمیشود كه چرا منكر ملیت خود میشوند.
درمورد “لور”ها بد نیست اشاراتی به سفرنامههای مستشرقین كنیم كهبنابر ضرورت تحقیق؛ سفرنامهها درستترین و عمدهترین منابع دست اول میباشند هرچند كه اکثریت مورخان و جغرافیانویسان عرب همهی اهالی ساكن در مناطق لورنشین را كورد محسوب كردهاند مثلا ابنخردادبه در كتاب المسالك والممالك از رسوم كوردان در پارس سخن به میان آورده است.[۶] در كتاب دو سفرنامه دربارهی لورستان آمده است: تا اوايل قرن بيستم اطلاعات ما راجع به گويش لورى محدود به هشتاد و هشت واژه بود كه بوسيلهی “ريچ Rich” جمعآورى شده بود. علاوه بر اين، تعداد چهار بيت شعر از بختيارى بوسيلهی لايارد و در حدود سى واژه بوسيلهی “هوتوم شيندلر Houtum Schindier” بر اين تعداد اضافه گشت. قبلا عقيده بر اين بود كه گويش لورى با گويش كوردى بستگی نزديك دارد. اما مطالبى كه ژوكوفسكى Zukowski بين سالهاى ۱۸۸۳- ۱۸۸۶ ميلادى جمعآورى كرده بود پس از مرگ وى (متوفى ۱۹۱۸) بچاپ رسيد. ا. مان O .Mann به بررسى اين مطالب پرداخت و توانست به ثبوت برساند كه در واقع گويش لورى و كوردى دو گويش جداگانه مىباشند. اين دانشمند نشان داده است كه گرچه قبايل كورد زبان در لورستان بسر مىبرند با اين حال گويش لورى كه بوسيلهی لورها صحبت مىشود بدون شك جزء گروه گويشهاى جنوب غرب ايران (نظير گويش مردم فارس) بوده و جدا از گويشهاى شمال غربى (گويش كوردى و گويشهاى مركزى) مىباشد[۷] اما در ادامهی همین اثر و در تعمیم مبحث لورها از نظر قومشناسى مینویسد: زبان شناسان لورها را به منطقه فارس مربوط ميدانند و حال آنكه روايات محلى لورهاى اصلى را قبايلى مىداند كه از مانرود آمدهاند. بنا بگفتهی مؤلف تاريخ گزيده (ص ۵۳۹ و ۵۴۷) در ولايت مانرود دهكدهاى است كه آنرا كرد خوانند و در آن حدود بندى وجود دارد كه آنرا بهزبان لورى كول نامند و در آن بند موضعى است كه آنرا لور خوانند، و چون اصل ايشان از آن موضع برخاسته است بدان سبب ايشان را لور گفته اند.
كلمهی مانرود شباهت زيادى به ماديان رود دارد (بقول ژوكوفسكى ۴۰ (ص ۱۵۸) كلمهی ماديان در زبان لورى بصورت مان و يامون بكار برده ميشود). بهرحال با ملاحظهی بعضى از رويدادهاى تاريخى مىتوان محل ماديانرود را در نزديكى منگره جستجو كرد. مؤلف تاريخ گزيده (ص ۱۵۸) از محلى بين مانرود سمها Samha و منگره نامبرده و مىنويسد كه قبيله هاى گوره Guruh مستقر در كول مانرود بعدها بهاسم مناطقى كه در آنجا سكونت يافتند معروف شدهاند مانند قبيلهی جنگروى (مربوط به محل چنگروى) و قبيلهی اترى Utari مربوط به محل ازترى Aztari در ضمن لازم بيادآورى است كه خانوادهی حاكم اتابك لورستان (لر كوچك) از همين قبيلهی جنگروى بوده است. بعضى از اسامى طوايف امروزى با فهرستى كه در تاريخ گزيده آمده است مطابقت دارند مانند منگره، اناركی و جودكى و بالاخره تاريخ گزيده از چهار قبيله بنامهاى ساهى (سامى)، ارسان (اسبان- ائسان) و بيهى نام برده و يادآور شده است كه اين قبايل با آنكه بزبان لورى صحبت مىكنند لور نيستند. در حدود سال ۵۰۰ ه. ق. (برابر ۱۱۰۶ ميلادى) بين صد تا چهارصد خانوار فضلاوى كرد از سوريه به ايران مهاجرت كرده و از جانب شمال (از طرف اشترانكوه) بمنطقهی لورستان وارد شدند و در قلمرو خورشيديها مستقر شدند (نقل از نزهة القلوب ص ۷۰). در اوايل قرن هفتم ه. ق. (برابر با قرن سيزدهم ميلادى) طوايف ديگرى به سرزمين هزار اسب اتابك لور بزرگ روى آوردند كه در ميان آنها عدهاى طوايف عرب مانند عقيلى، (در پائين شوشتر محلى باين نام وجود دارد) هاشمى و بيست و هشت قبيلهی ديگر (متفرقه) وجود داشتند كه در ميان آنها بنامهاى بختيارى (مختارى)، جوانكى (مراسلى) گوتوند (در نزديكى شوشتر محلى اباين نام وجود دارد)، جاكى، ليراوى، مماستى (ممسنى؟) و غيره برمیخوريم. بنابروايت شرفنامه تمام اين طوايف از سوريه به ايران آمدهاند و لورها را در زمرهی كوردها محسوب میكند و مینویسد: اكراد چهار قسم است اول كرمانج دویم لور، سیم كلهر و چهارم گوران[۸]. با هجوم اين طوايف بخاك لور بزرگ، يقينا دگرگونى بزرگى در چگونگى وضع مردم اين سرزمين بوجود آمده است. احتمال دارد كه اين طوايف كرد بودهاند، چنانكه ابن بطوطه در قرن چهاردهم ميلادى در حين مسافرت بهطرف پايتخت لور بزرگ وقتى از رامهرمز و بهبهان عبور ميكرد به بازماندگان اين طوايف مهاجر برخورد نموده است. مدتها يك دهكده كرد در كنار رود جراحى قرار داشته است. شهاب الدين العمرى اظهار داشته است كه لورها در سوريه و مصر يافت مىشدهاند. و مىگويد صلاح الدين ايوبى (۵۸۹- ۵۶۳) از چالاكى و زبردستى آنها در بالا رفتن از صخرههاى سرسخت بوحشت افتاد و دستور قتل عام آنها را صادر كرد. اين روايت شايد علل آمدن طوايف مهاجر يا برگشت آنها را به لورستان تا حدى روشن كند.[۹] قسمت جنوبى لور كوچك بخصوص درهی كرخه نيز در معرض نفوذ اكراد قرار داشته است، چنانكه در شمال شوش درختى وجود دارد موسوم به داربابو، كه يادآور نام تيرهی بابو از طايفهی جوزكان كرد ميباشد، كه در تاريخ حسنويه از آنها ياد شده است (نقل از ابن اثير ص ۱۴۶ و ۲۱۹). لور كوچك همچنين مورد تهاجم تركها و مغولان قرار گرفته است (براى مثال جنگهاى اتابك لور كوچك بر عليه تركان بيات (بهارلو؟) و «ايوا» را مىتوان ذكر كرد). در زمان صفويه طوايف ترك از جانب كهگيلويه وارد لورستان شدند. همچنين دسته هائى از ارامنه و گرجيها در شمال بختيارى مستقر گرديدند. راجع به تغيير مكان طوايف در زمان افشاريه، زنديه و قاجاريه بعدا صحبت خواهد شد. بهرحال در قرن نوزدهم بتدريج موقعيت منطقه لورستان بحالت ثبات درآمده است.
اسامى ايلات و طوايف لور را اكنون بخوبى ميدانيم و فهرست اين طوايف از سال ۱۸۳۶ ميلادى بهبعد موجود است، تعداد جمعيت لورها بنا به روايت لرد كرزن (جلد دوم ص ۲۷۴) در سال ۱۸۸۱ ميلادى بالغ بر ۴۲۱۰۰۰ نفر بوده است، كه از اين عده ۱۷۰۰۰۰ نفر بختيارى، ۴۱۰۰۰ كهگيلويهاى، ۲۱۰۰۰۰ لور فيلى بودهاند. طبق آمارى كه رابينو ۴۷ در سال ۱۹۰۴ ميلادى تهيه كرده است جمعيت لور كوچك بدين قرار بوده است: پشتكوه تعداد ۳۱۶۵۰ خانوار (۱۳۰۰۰۰ نفر)، پيشكوه ۱۰۰۰۰ خانوار (۵۰۰۰۰ نفر) بوده است. ولى اين ارقام خيلى ناچيز بنظر ميرسد (رابينو هم تعداد را كمتر از آنچه بودهاند ذكر كرده است.[۱۰]و یا حسن ارفع در کتاب کوردها مینویسد : در ایالت کرمانشاه اکثریت را قبایل کورد و بقیه را لرها تشکیل دادهاند.[۱۱]
اما از همه جالبتر نظر راولینسون و بارون دوبد سیاح روسی است. راولینسون دراین باره مینویسد: زبان آنها “لور”ها یكی از گویشهای كوردی است ولی از نظر لفظ با گویشهای طوایف دیگر نواحی زاگرس فرق میكند.[۱۲] و در كتاب دو سفرنامه نیز مینویسد: در لورستان گروه زيادى بزبان كوردى صحبت مىكنند مثلا در قسمت شمال طوايف لك بسر میبرند كه به لهجهی كوردى صحبت مىكنند. طايفهی مكى “مرز بين كرمانشاه و لرستان هليلان و قسمتى از جنوب آن” به لهجهاى از كوردى جنوبى صحبت مىكنند، كه شبيه به لهجهی كلهرها است. و بالاخره در قسمت جنوبى پشتكوه كوردهاى شوهان هستند كه به لهجهی كوردى كرمانجى حرف مىزنند. به طور كلى راجع به لهجهشناسى در منطقهی پشتكوه هنوز احتياج به مطالعه بيشتر داريم.[۱۳]و بارون دوبد در سفرنامهی خود مینویسد: باوجودی كه حالا طوایف لور و كورد خود را از یكدیگر متمایز میدانند اما هنوز هم زبان مورد استفادهی ایشان مشترك است و این موضوع همنژادی آنان را بدیهی میسازد.[۱۴]
وجه تسميهی لورها
“تاريخ گزيده” اسم لورها را به محلى موسوم به لور واقع در گردنهی مانرود نسبت ميدهد. شايد علل نسبت دادن لورها بهاين محل مربوط به خاطرهی شهر “اللور” باشد كه جغرافيادانان عرب درباره آن صحبت كردهاند و امروز نيز نام صحراى لور (واقع در شمال دزفول) هنوز زنده است. چند محل ديگر نيز يافت ميشود كه نام آنها متشابه با “لور” ميباشد از آنجمله است “لير” محلى واقع در ناحيه جندي شاپور و ليراوى واقع در كهكيلويه (ر ك: ص ۶۶۶ از كتاب Persien بقلم شوارتز Schwarz (كلمهی لير ممكن است همان كلمه لور باشد، چنانكه در زبان لورى پول به پيل تبديل ميشود. همچنين ياقوت از محلى بنام لوردجان (اكنون لردگان) نام برده است. بگفتهی استخرى لوردگان پايتخت بخش سردان Sardon ميباشد كه بين كهكيلويه و بختيارى واقع است. و بالاخره در صيمره محلى است بنام “لورت” يا “لرت” مسعودى ضمن آنكه فهرست طوايف كرد را ذكر نموده است از طوايف لوريه نام برده است ( احتمال دارد منظورش از لورها وابسته بهشهر لور باشد). در قرن سيزدهم ميلادى ياقوت حموى با آنكه از لورها صحبت ميكند كلمه اكراد را بكار برده است. چنانكه ميگويد اكراد قبايلى هستند كه در كوههاى بين خوزستان و اصفهان زندگى ميكنند و محل اين قبايل را بلاداللور يا لورستان مينامند.[۱۵]
با اینكه واژهی “كرد” به معنی دامپرور است اما در اینجا منظور مسعودی و حموی قومیتی به نام كورد است و در واقع واژهی لور یا لر همان “لێڕ” و “لێڕهوار” كوردی به معنی جنگل و جنگل كوهستانی است و اگر به واژهگان لكی و لوریی كه در اثر حاضر گردآوری شده است دقت كنید مواد اولیهی زبان لكها و لورها كوردی و پهلوی و اوستایی است ضمن آنكه بسیاری از واژگان كوردی؛ اساس و فوندانسیون لكی یا لوری دارد برای مثال واژهی “باوێشك” به معنی خمیازه بیشتر در حوزهی شمالی زبان كوردی كاربرد دارد كه یك اسم مركب است و عبارت است از: با= باد + ئاویشك= كام؛ دهان. درحالیكه “ئاێشك” واژهای كاملا لكی است و در حوزهی شمالی زبان كوردی هرگز چنین معنایی ندارد اما تركیب باویشك به معنی خمیازه در آنجا رواج دارد. همچنین لورها منطقهی كوهستانی و سنگلاخی را “ئالیدوون” گویند كه تركیبی كاملا كرمانجی است: ئالی= محدوده؛ منطقه و دوون و دوند= ارتفاع؛ بلندی. و یا واژهی “ئهڤین” به معنی عشق كه همانگونه كه در عربی عشق از گیاه عشقه مشتق شده است؛ “ئهڤین” نیز از گیاه “ئهڤی” مشتق شده است كه گیاه مذكور را تنها در لورستان با این میخوانند: زبندارت بیم جوور گوڵ ئهڤی/نمهزانستم هانه وشك مهوی. و سرانجام اینكه دهها منبع معتبر دیگر وجود دارد كه اصالت نژادی و زبانی و تاریخی لكها و لورها را تایید میكند و اگر دوستان و همزبانان لك و لور خود را متمایز از زبان و تاریخ و فرهنگ مشترك كوردی میدانند، یا تفسیری غیرواقع بینانه از این موضوعات دارند و یا دچار سردرگمی شدهاند، قاطعانه میگویم كه تمامی شعرای لورستان اشعارشان به سبك گورانی است و عجیب نخواهد بود اگر مدعی شوم سبك گورانی پایگاه و خاستگاهش لورستان و ایلام و كرماشان است و شاعران بلند آوازهی لورستان خود را نه لور كه كورد معرفی میكنند: توركهمیر نه تورك، نه ئهرهو لهفزن/كورد كهم سهواد حافزهلحفزن
[۱] – تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، جلد سوم- قسمت اول -چاپ سوم ۱۳۸۰ گردآورنده احسان یارشاطر،ترجمه حسن انوشه، ص ۲۲۱
[۲] – همان منبع ص ۲۵۳
[۳] – فرهنگ مردم دیلم و لیراوی، اللهكرم لیراوی، موسسه فرهنگی و انتشاراتی پازینه، چاپ اول، ۱۳۸۰ لا ۲۳۳ رفرنس به ممسـُنی در گذرگاه تاریخ اثر حسن حبیبی فهلیانی، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۷۱ لا ۵۰ و ۵۱
[۴] – ایران در دوره ساسانیان، كریستین سن، ترجمه رشید یاسمی، لا ۱۸۹، رفرنس به مسعودی، مروجالذهب، ج ۲ لا ۱۸۶
[۵] – تاریخ، فرهنگ و تمدن ایران در دوره ساسانیان، عباس قدیانی، چاپ دوم، انتشارات فرهنگ مكتوب، ص ۱۹
[۶]– عبدالله بن خردادبه، المسالك والممالك، ترجمهی سعید خاكرند با مقدمهای از آندرو میكل، ص ۳۸، چاپ اول، انتشارات میراث ملل
[۷] – دو سفرنامه درباره لورستان، ص ۲۷ بارون دوبد و سيسيل جان ادموندز و ولادمير مينورسكى / ترجمه: اسكندر امان اللهى بهاروند و ليلى بختيارى
[۸] – شرفنامه یا تاریخ مفصل كردستان، با مقدمه و تعلیق فهارس به قلم محمد عباسی، ص ۲۳ و ۲۴، چاپ سوم، انتشارات نشر حدیث ۱۳۷۳
[۹] – دو سفرنامه درباره لورستان، ص ۲۲ بارون دوبد و سيسيل جان ادموندز و ولادمير مينورسكى / ترجمه: اسكندر امان اللهى بهاروند و ليلى بختيارى
[۱۰] – دو سفرنامه درباره لورستان، ص ۲۲ بارون دوبد و سيسيل جان ادموندز و ولادمير مينورسكى / ترجمه: اسكندر امان اللهى بهاروند و ليلى بختيارى
[۱۱] – کردها، حسن ارفع، به ویرایش محمدرئوف مرادی، ص ۸۱، چاپ دوم ۱۳۸۲
[۱۲] – هنری راولینسون، گذر از ذهاب به خوزستان، ص ۱۰۷، ترجمهی سكندر اماناللهی بهاروند، انتشارات ادب و قلم
[۱۳] – دو سفرنامه درباره لورستان، ص ۲۹، بارون دوبد و سيسيل جان ادموندز و ولادمير مينورسكى / ترجمه: اسكندر امان اللهى بهاروند و ليلى بختيارى
[۱۴] – بارون دوبد، سفرنامهی لورستان و خوزستان، ص ۲۹۵، ترجمهی محمدحسین آریا، انتشارات علمی و فرهنگی
[۱۵] – دو سفرنامه درباره لورستان، ص ۲۱، بارون دوبد و سيسيل جان ادموندز و ولادمير مينورسكى / ترجمه: اسكندر امان اللهى بهاروند و ليلى بختيارى
قوم اصیل لور هیچ نسبتی با کردها نداره.ما هیچ قرابتی با کردها نداریم.لر از نژاد پارسه.کورد اسم قوم نبوده هیچوقت.کورد معنی رمه گردان بوده.
منظومه ی شمسی و سیارات اطراف ان هم تورک کوهی(کورد) هستند,لطفا به معرفی انان نیز بپردازید.
کرد کیست؟
تاریخ همیشه لذت بخش بوده است بخصوص ان جایی که یکی میخواهد با جعلیات تاریخی تو را زیرمجموعه ی خودش نشان دهد و تو هم باید به کنکاش بپردازی تا شاید برگی از حقیقت را به نفع خودت و همتبارانت مانند بازی آس ( پاسور ) به وسط بندازی
اینکه واژه ی کرد یک واژه ی بعد از دوران اسلامی است شکی در ان نیست ولی برخی کردها که تلاش میکنند ما لورها را زیر مجموعه خودشان نشان بدهند و اینکه کرد بودن که در واقع یک نوع شیوه ی زندگی است را می خواهند نژادی واحد نشان بدهند به قبل از اسلام بر میگردند و گویا ادعا کرده اند یونانی ها با کردها جنگیده اند
استدلال انها این است که در کتاب شرفنامه که سرشار از گزافه گویی است به استناد از گزنفون نوشته شده است که یونانی ها در یک نبرد به راههای کوهستانی برخوردند که سکنه ی انها کردوک بودند و در کتاب شرفنامه بدلیسی گفته شده که کردوک ها یعنی همان کردها در قبل از اسلام
اما ایراد این جعلیات تاریخی یقه ی خود کردها را گرفته است بگونه ای که با توجه به مکانی که این کردوک ها یعنی در ترکیه امروزی و بخش کوچکی از عراق بوده اند پس در واقع کردهای ایران کردوکی نبوده اند و همینطور بخش اعظمی از کردهای عراق چرا که کردوکی ها شامل حال انها از لحاظ جغرافیایی نمی شود
مشکل دوم اینجاست که این به ضرر انهاست چرا که یک اعتراف است مبنی بر اینکه کرمانشاه و غرب کرمانشاه و در خاک عراق متعلق به قوم تاریخی لور است که در ادامه گذری به ان میزنیم
ایراد سوم انجاست که کردها خود را به مادها نسبت میدهند حال انکه مادها در نخست تحت سلطنت اشوری ها بودند و ان بخش از جغرافیایی که تحت سلطنت اشوری ها بود در واقع همین جغرافیای کردوکی های تاریخی میشود نه کردهای ایران و بخش اعظم عراق پس اینکه بگوییم کردها یک نژاد هستند اشتباه محض است و بهتر است بپذیریم کرد بودن همان کوچرو بودن است چرا که در همین کتاب شرفنانه بدلیسی که معتبرترین تاریخ کرد است امده است که چگنی ها کرد هستند و این کرد بودن چگنی ها بخاطر ان بوده در واقع که زمانی چگنی ها مانند تمام لورها کوچرو بوده اند و اینکه چگنی ها لور هستند حقیقت ترین روند تاریخ است و شخص من یک چگنی هستم و با چگنی ها اشنایی دارم
اما برگه ای که من ان را در این بازی آس ) پاسور ( به زمین می اندازم چیست ؟
اگر خیلی ساده لوحانه بپذیریم که کردها همان کردوکی ها هستند که گزنفون میگوید باز هم این نمی تواند به معنای این باشد که لورها کرد یا همان کاردوکی بوده اند چرا که جغرافیای تاریخی و زمان سنجی تاریخی این فرضیه را رد میکند . اما چگونه
اینکه کاردوکی ها ماد و اریایی بوده اند را به این فرض میگیریم که کرد امروزی هستند چرا که استناد انها این است که بین کاردوک و کرد شباهت تلفظی و حروفی هست
اما ما خیلی راحت از قبل ورود اریایی ها به مناطق جنوبی سخن میگوییم و اینکه تاریخ ما لورها مربوط به قبل ورود اریایی ها است
دکتر فرانک هول قدمت تاریخ لرستان را با استفاده از کربن چهارده بین چهل تا شصت هزار سال قبل از میلاد میداند و اینکه اثار تاریخی عیلامی ها و کاسیت ها به قبل از ورود اریایی ها و حتی تمدن ده هزار ساله اشاره دارد و این اثار منطبق بر هویت مردم لور کنونی است جای شکی ندارد و برنز و مفرغ لورستان ریشه در هشت هزار سال پیش دارد
دلیل دوم .. قبل از ورود اریایی ها به ایران ساکنان بومی ایران شامل عیلامی ها . کاسیت ها . لولوبی ها و گوتی ها بودند و زبان انها التصاقی و نژادشان اسیانی بود اگر چه هیچگاه تاریخ این دسته ها را کوچروهایی که به ایران مهاجرت کرده باشند ندانسته است و اینها بومیان ساکن ایران بودند که جدای از اختلافاتی ک با هم داشتند متحدانی بودند علیه تمدن های سامی در هنگام جنگ که در این بین کاسیت ها ۵۷۰ سال بر بابل حکومت کردند و عیلامی ها شکوه تاریخ را رقم زدند و جغرافیای زندگی انها دقیقا منطبق بر جغرافیایی بوده است که امروزه مردم لور نام دارند یعنی لکها . بختیاری ها . ثلاثی ها . فیلی ها . کهگیلویه ای ها . کلهرها . لیراوی ها . مینجابی ها و لورهای فیلی عراق
حاج میرزاﺯﯾﻦﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ ﺷﯿﺮﻭﺍﻧﯽ عزیز ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﮐﺘﺎﺏ
ﺗﺎﺭﯾﺨﯽ ﺑﺴﺘﺎﻥﺍﻟﺴﯿﺎﺣﻪ ﺩﺭ ﺳﺪﻩٔ ﻧﻮﺯﺩﻫﻢ،
ﻟﮏﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻞﻫﺎﯼ ﻟﺮ
ﻣﯽﻧﺎﻣﺪ . [ ۴۷ ] ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻧﯿﺰ ﺡ .
ﺍﯾﺰﺩﭘﻨﺎﻩ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻟﮑﯽ، ﮐﺮﺩ
ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﻟﮏﻫﺎ ﺭﺍ ﯾﮏ « ﺳﻮﺀﺗﻔﺎﻫﻢ » ﻭ
ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻭﺍﮊﻩ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﻗﺪﯾﻢ ﺩﺭ
ﻣﻌﻨﯽ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﮐﻮﭺﻧﺸﯿﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﺗﺒﺎﺭ ﺩﺭ
ﺳﺮﺍﺳﺮ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ . [۴۸ ]
ﺩﺭ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻨﯽ ﺯﺑﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ
ﻟﺮﯼ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﮔﻮﯾﺸﻮﺭﺍﻥ ﻟﮑﯽ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ
ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﯾﺸﻮﺭﺍﻥ ﻟﺮﯼ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﻪ ﺧﻮﺩ
ﮔﺮﺍﯾﺶ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻓﺎﺭﺳﯽ
ﻣﻌﯿﺎﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ . [ ۴۹ ]
۱ – ” ﻣﻌﯿﻦ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﻧﻄﻨﺰﯼ” ﻣﻮﻟﻒ ﮐﺘﺎﺏ
( ﻣﻨﺘﺨﺐ ﺍﻟﺘﻮﺍﺭﯾﺦ ) ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ۸۱۶ ﻫﺠﺮﯼ
ﻟﮏﻫﺎ ﺭﺍ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﺍﺻﻠﯽ ﻗﻮﻡ ﻟﺮ
ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ :
ﭼﻮﻥ ﻗﻮﻡ ﻟﺮ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻮﺿﻊ ( ﻣﺎﻧﺮﻭﺩ )
ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺮ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﺑﻪ
ﺟﻬﺖ ﻋﻠﻔﺨﻮﺍﺭﯼ ( ﭼﺮﺍﯼ ﺍﺣﺸﺎﻡ ) ﺭﻭ ﺑﻪ
ﻣﻮﺿﻌﯽ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ، ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﻟﻘﺐ ﻭ ﺑﻌﻀﯽ
ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﻣﻮﺿﻌﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻧﺎﻡ
ﻗﺒﯿﻠﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺷﺪ، ﻣﺜﻞ ﺭﻭﺯﺑﻬﺎﻧﯽ،
ﻓﻀﻠﯽ، ﺩﺍﻭﺩ ﻋﺒﺎﺳﯽ، ﺍﯾﺎﺯﮐﯽ،
ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﺎﻟﮑﯽ ﻭ ﺍﺑﻮﺍﻟﻌﺒﺎﺳﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭ
ﻣﻮﺳﻮﻡ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺳﻠﻮﺯﯼ، ﺟﻨﮕﺮﻭﯼ، ﻟﮏ،
ﻫﺴﺘﻪ، ﮐﻮﺷﮑﯽ، ﮐﺎﺭﻧﺪ، ﺳﻨﻮﺑﺪﯼ، ﺍﻻﻧﯽ،
ﺯﺧﻮﺍﺭﮐﯽ، ﺑﺮﺍﻭﻧﺪ ( ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ ) ، ﺯﻧﮕﻨﻪ،
ﻣﺎﻧﮑﺮﻩﺍﯼ، ﺭﺍﺯﯼ، ﺳﻠﮕﯽ ﻭ ﺟﻮﺩﮐﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ
ﺍﺳﻢ ﻣﻮﺍﺿﻊ ﺧﻮﺩ ﻣﺸﻬﻮﺭﻧﺪ . [ ۵۰ ]
ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻭﺍﺿﺢ ﺍﺳﺖ ﺍﻭ ﻟﮑﻬﺎ ﻭ ﻧﯿﺰ
ﺯﻧﮕﻨﻪﻫﺎ ﻭ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻟﮏ ﺯﺑﺎﻧﻨﺪ،
ﺩﺭ ﺯﻣﺮﻩ ﻗﻮﻡ ﻟﺮ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ .
۲ “- ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﺑﯿﮏ ﺗﺮﮐﻤﺎﻥ ” ﻣﻮﺭﺥ ﺩﻭﺭﺍﻥ
ﺻﻔﻮﯾﻪ ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﺍﻭﻝ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﺸﻬﻮﺭ ( ﻋﺎﻟﻢ
ﺁﺭﺍﯼ ﻋﺒﺎﺳﯽ ) ﻟﮏﻫﺎ ﺭﺍ ﻟﺮ ﻭ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻟﮏ
ﻧﺸﯿﻦ ﺭﺍ ﺟﺰﺀ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻟﺮﮐﻮﭼﮏ ﺫﮐﺮ
ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﺍﻭ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ :
ﻣﺠﻤﻶ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﻟﺮ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﻻﯾﺖ
ﺧﺮﻣﺎﺑﺎﺩ، ﺧﺎﻭﻩ، ﺍﻟﺸﺘﺮ، ﺻﺪﻣﺮﻩ ﻭ
ﻫﻨﺪﻣﯿﻦ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﺯ ﻗﺪﯾﻢﺍﻻﯾﺎﻡ ﺑﻪ
ﺗﺸﯿﻊ ﻓﻄﺮﯼ ﻭ ﻭﻻﯼ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻭ ﻃﯿﺒﯿﻦ
ﻭ ﻃﺎﻫﺮﯾﻦ ﻣﻮﺻﻮﻓﻨﺪ ﻭ ﻣﻮﻟﻒ ﻧﺰﻫﺖ
ﺍﻟﻘﻠﻮﺏ ﺑﻪ ﺷﺮﺡ ﻗﺼﺒﺎﺕ ﻭ ﻣﻮﺍﺿﻊ ﻟﺮ
ﮐﻮﭼﮏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﺼﯿﻞ ﻣﺮﻗﻮﻡ ﻧﺴﺎﺧﺘﻪ
ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺫﺭﻩ ﺣﻘﯿﺮ ﮔﺸﺘﻪ ﻭﻻﯾﺖ
ﻣﺬﮐﻮﺭ ﺑﺮ ﺟﺎﻧﺐ ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻋﺮﺍﻕ ( ﺍﺭﺍﮎ )
ﻭﺍﻗﻊ ﮔﺸﺘﻪ ﻋﺮﺽ ﺁﻥ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺑﻪ
ﻭﻻﯾﺖ ﻫﻤﺪﺍﻥ ﻭ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﻋﻠﯿﺸﮑﺮ ﻣﺘﺼﻞ ﻭ
ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻟﮑﺎﺀ ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ
ﻃﻮﻝ ﺁﻥ ﺍﺯ ﻗﺼﺒﻪ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻭ
ﺳﺎﯾﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺮﺏ ﻗﺮﯾﺐ ﯾﮑﺼﺪ
ﻓﺮﺳﺦ ﺍﺳﺖ . [ ۵۱ ]
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺍﺻﻠﯽ ﻟﮏ ﻧﺸﯿﻦ
ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻟﺸﺘﺮ ﻭ ﺧﺎﻭﻩ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻟﻔﺎﻥ
ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻃﻮﺍﯾﻒ ﻟﺮ ﮐﻮﭼﮏ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ
ﻭ ﺑﺎ ﺣﺪﻭﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﻻﯾﺖ ﻟﺮ ﮐﻮﭼﮏ
ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪﻩ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺪﺍﻥ ﺗﺎ
ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺟﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﻐﺪﺍﺩ؛ ﻫﻤﻪ
ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻟﮏ ﻧﺸﯿﻦ ﺟﺰﺀ ﻟﺮ ﮐﻮﭼﮏ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ
ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ .
۳ – ﻣﯿﺮﺯﺍ ﻣﺤﻤﺪ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﺴﺘﻮﻓﯽ ﺩﺭ
ﺭﺳﺎﻟﻪ ( ﺁﻣﺎﺭ ﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ
ﺳﺎﻝ ۱۱۲۸ ) ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺻﻔﻮﯾﻪ، ﻗﻮﻡ ﻟﺮ ﺭﺍ
ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﻻﺻﻞ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﺸﺘﻤﻞ
ﺑﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ : ﻓﯿﻠﯽ، ﻟﮏ،
ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻭ ﻣﻤﺴﻨﯽ . [۵۲ ]
ﺩﺭﺍﯾﻦ ﺭﺳﺎﻟﻪ ﻣﺮﮐﺰ ﻟﺮﻓﯿﻠﯽ ﺭﺍ ﺧﺮﻡﺁﺑﺎﺩ ﻭ
ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺯﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﺮﻫﺎﯼ ﻟﮏ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ .
۴ “- ﺣﻤﯿﺪ ﺍﯾﺰﺩﭘﻨﺎﻩ ” ﺍﺩﯾﺐ، ﺷﺎﻋﺮ ﻭ
ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻟﺮ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ( ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻟﺮﯼ )
ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ :
ﺩﺭ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ﺩﻭ ﮔﻮﯾﺶ ﻟﮑﯽ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﻝ ﻭ
ﻟﺮﯼ ﻓﯿﻠﯽ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ، ﺷﺮﻕ ﻭ ﻏﺮﺏ ﺗﮑﻠﻢ
ﻣﯽﺷﻮﺩ . ﻭﯼ ﻟﮑﯽ ﺭﺍ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮔﻮﯾﺸﻬﺎﯼ
ﺍﺻﻠﯽ ﻗﻮﻡ ﻟﺮ ﻣﯽﺩﺍﻧﺪ . ﺍﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﻟﮑﯽ ﺑﺎ ﻟﺮﯼ ﻓﯿﻠﯽ ﺯﻣﯿﻨﻪﻫﺎﯼ ﺩﺳﺘﻮﺭ
ﺯﺑﺎﻧﯽ ﻭ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎﯼ ﻣﺸﺘﺮﮎ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ
ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻭﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ . ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻭﯼ
ﺯﺑﺎﻥ ﻟﮑﯽ، ﺯﺑﺎﻥ ﺍﺩﺑﯽ ﻟﺮﯼ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ . [۵۳ ]
۵ “- ﺍﯾﺮﺝ ﮐﺎﻇﻤﯽ” ﺍﺩﯾﺐ ﻭ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ
ﻟﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻟﮏ ﺯﺑﺎﻧﺎﻥ ﺩﻟﻔﺎﻥ
ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ( ﻣﺸﺎﻫﯿﺮ ﻟﺮ ) ﮔﻮﯾﺶ ﻟﮑﯽ
ﺭﺍ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮔﻮﯾﺸﻬﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻟﺮﺯﺑﺎﻥ
ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ . [ ۵۴ ]
۶ “- ﻣﻮﺳﻮﯼ ” ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ (ﺳﻮﮒ ﺳﺮﺍﯾﯽ ﻭ
ﺳﻮﮒ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﻟﺮﺳﺘﺎﻥ ) ﺩﺭ ﺗﻘﺴﯿﻢ
ﺑﻨﺪﯼ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﮔﻮﯾﺶ ﻟﺮﻫﺎ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ : ﻟﺮﻫﺎ
ﺑﻪ ﮔﻮﯾﺶ ﻋﻤﺪﻩ ﻟﺮﯼ، ﻟﮑﯽ ﻭ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ
ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ . [ ۵۵ ]
۷ “- ﺳﮑﻨﺪﺭ ﺍﻣﺎﻥﺍﻟﻠﻬﯽ” ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻭ
ﺍﻧﺴﺎﻥﺷﻨﺎﺱ ﺑﺰﺭﮒ ﻟﺮ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ (ﻗﻮﻡ ﻟﺮ )
ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ :
ﮔﻮﯾﺶ ﻟﮑﯽ ﺟﺰﻭ ﻟﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ
ﮔﻮﯾﺶﻫﺎﯼ ﻫﻮﺭﺍﻣﯽ ﻭ ﮐﺮﻣﺎﻧﺸﺎﻫﯽ
( ﮐﻠﻬﺮﯼ ) ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺍﺭﺩ . [ ۵۶ ]
۸ “- ﺭﺣﯿﻤﯽ ﻋﺜﻤﺎﻧﻮﻧﺪﯼ” ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ( ﺑﻮﻣﯿﺎﻥ
ﺩﺭﻩ ﻣﻬﺮﮔﺎﻥ ) ﮐﻪ ﺑﯽ ﺷﮏ ﮐﺎﻣﻞ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﺛﺮ
ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺮﺩﻡ ﻟﮏ ﺍﺳﺖ (ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺣﯿﻤﯽ
ﺧﻮﺩ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻮﯾﺶ ﻣﺎﺩﺭﯾﺶ
ﻟﮑﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺑﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﺧﻮﺩ
ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺩﺍﺭﺩ ) ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ : ﻟﮏﻫﺎ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ
ﻭ ﻣﻨﺶﻫﺎﯼ ﺗﺒﺎﺭﯼ ﺑﺎ ﻟﺮ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ
ﻭﺟﻮﻩ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﯼ ﻭ ﮐﻨﺶﻫﺎﯼ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻭ
ﺑﻮﻣﯽ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻤﺴﺎﻥ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪﻧﺪ ﻭ
ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﺣﯿﺚ ﮔﻮﯾﺶ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ
ﺩﺍﺭﻧﺪ . [۵۷ ] [ ۵۸ ]
۹ “- ﻋﻠﯿﻤﺮﺩﺍﻥ ﻋﺴﮕﺮﯼ ﻋﺎﻟﻢ ” ﻣﻮﻟﻒ
ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ ( ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺷﻔﺎﻫﯽ ﻟﺮ ﺯﺑﺎﻧﺎﻥ ) ﻭ
( ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭﺍﮊﮔﺎﻥ ﻟﺮﯼ ) ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻟﮏﻫﺎﯼ
ﺍﻟﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻟﮑﻬﺎ ﺭﺍ ﺷﺎﺧﻪﺍﯼ ﺍﺯ ﻗﻮﻡ ﻟﺮ
ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﺘﺎﺯ ﻋﺮﺻﻪ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺍﺩﺏ ﺩﺭ
ﻏﺮﺏ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﻭﯼ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎﯼ ﻟﮑﯽ ﻭ
ﻓﯿﻠﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭﺍﮊﮔﺎﻥ ﻟﺮﯼ
ﮔﺮﺩﺁﻭﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻗﺴﻤﺖ ﻋﻤﺪﻩﺍﯼ
ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺷﻔﺎﻫﯽ ﻟﺮ ﺯﺑﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﻟﮑﯽ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ
آفرین واقعا خوب بود بسیار استفاده کردیم
عرض سلام دارم خدمت دوست همداستانم آقاي جليليان_استفاده كردم_باتشكر_<>
بسیار خوب بود استفاده کردم درود بر شما
مقاله استاد جلیلیان بسیار عالی بود
بنده بسیار استفاده کردم فکر می کنم بنا به مدارک ارایه شده جی بحثی در مورد هویت لر و لک وجود ندارد
ضمنا متن مقاله به صورت دیدگاه اقای جلیلان بود و ایشان از نگاه خود لر و لک را کرد می دانند و البته درست هم هست
سپاس فراوان
سلام و سپاس بابت مقاله ی خوبتان، استفاده کردم…
نقدی که بر مقاله ی شما وارد است این بوده که با قاطعیت لر ها را از کورد ها می دانید (هیچ كجا را كوردتر از لورستان ندیده ام، سیلابی از بالا بهراه افتاده است و تمام تاریخ كورد را در این قسمت تلمبار كرده است، بنابراین در کورد بودن این مردمان کوچکترین شبههای وجود ندارد، قاطعانه میگویم كه تمامی شعرای لورستان اشعارشان به سبك گورانی است، دوستان ما حتی یك ارجاع به مرجوع در مقالاتشان دیده نمیشود كه چرا منكر ملیت خود میشوند و …) بن مایه استدلال هایی که آورده اید از لحاظ زبانی، فرهنگی، آئینی، تاریخی و … را می توان برای بقیه ملت ها متصور شد، مثلا با پیدا کردن شباهت های مابین زبانی های ایرانی و عربی و هندی و هم گونی فرهنگی و آئینی آن ها از هزار سال قبل تا حالا، به این نتیجه رسید که ملت های ایرانی و اعراب هم یکی بوده اند یا یکی هستند ( یا مثلا سوران ها را عرب به حساب آورد و کرمانج ها را ترک! ) ! چون تشابه نوشتاری و زبانی دارند، غزل قالب شعری چند صد ساله ی اقوام ایرانی و اعراب بوده، شباهت های فکری و عقیدتی و فرهنگی مابین آن ها دیده می شود ، یک سری اسامی خاص مشترک وجود دارد و …
کاش فقط استدلال هایتان را بیان می کردید و نتیجه گیری را بر عهده ی مخاطب می گذاشتید…
شما بهتر می دانید که با قاطعیت حرف زدن در مورد تاریخ و فرهنگ و با استناد به منابع ای که قطعیت آن ها مشخص نیست عمل صحیح و استانداردی نیست و البته استناد به زبان و فرهنگ که هر دو عاملی متحول شونده در طول تاریخ بوده اند نیز نمی تواند برای قطعیت بخشی به نظر مان کافی باشند.
به زبان ساده می توان گفت در پژوهش های انسانی، تاریخی و هویت محور هیچ قطعیتی وجود ندارد و ای کاش این نکته را رعایت می کردید تا مقاله خوبتان بی طرفانه تر و بی نقص تر می شد و مخاطب احساس نمی کرد با یک مقاله مغرضانه روبه روست…
با تشکر
فعلا که لرها دارن این توهمات رو گسترش میدن که اولا چیزی به اسم کوردستان کاملا جدیده و لرها اجداد اونها هستن دوما لکی و کلهری و فیلی و گورانی و هورامی جز گویش های زبان** لری هستند و اصلا کورد همه اینا رو جعل کرده حالا چه جوری و از کجا به این نتیجه رسیدن خدا داند و ب
ممنونم از مقلعتان اولا در کورد بودن لک و لر شکی نیست هرلک ولر میگوید ما کورد نیستیم به درک کل جمعیت لر ولک ۵تا۶ میلیون نفر اند به ویکی پدیا مراجعه کنید منبع مناسبی است وجمعیت کوردان بیش از ۱۰ برابر لک ولر هست و درتاریخ اسمی از لر نیامده است لر ها گونه ایی ازکورد هستن کورد بودن افتخار است
چیز زیاد سختی شاید نباشه اسم لک
لکها کرد نیستند عزیز من بهتر فقط به حفای پانکردها توجه نکید کتابهای دیگر هم بخونید متوجه زبان غنی لکی میشید
شما هورامی رو هم کرد کردید حالا نوبت لکی هستش لطفا کتاب لک زبانان و کتاب های دیگر هم بخونید ببیند زبان لکی کردی هست یا نه
من لکم و لک هم کرد نیستتتتتتتتتتت
آفرين بر شما دو ست عزيز ،استفاده كردم
ها ها ها بسی خندیدیم… طبق تحقیقات جدید قسمت بزرگی از اروپای و آمریکای لاتین ب نظر اقوامی از کورد بوده اند.. از پژوهشگران عزیز عاجزانه تقاضا میکنم که تحقیق و پژوهشی ترتیب دهید بلکم آن برادران عزیزه کورده ما هویت گمشده ی خود را دریابند….به امید برگشت قلب کوردستان || اروپا || به آغوش وطن..بژی اروپا
لرها چونه هاشون از ما کردها بلنند تره . مو سرشون روشن تره
لُر از واژه لر میاد به معنای چراگاه سرسبز
ولی طبق گفته فردوسی ایرانیان مردمانی کوه نشین و سلحشور و خردمند بودند —-کُ=کوه —رد=خردمند و شجاع —–مدارکتون ..بوق
بازم سلام .
درجواب اون محسن و چندتا لر دیگه .
نهاوند اسمی ککاملا لکی هست
من خودم تو نهاوند زندگی میکنم .
نیاون اسم دقیق تری از نهاوند هست
بیشتر طوایف لر هم پسوند —وند —-دارند
وند یعنی چی؟
اگه تونستید معنی کنید من تسلیمم .
شما خودتون هم نمیدونید چی هستید .فقط بلدید برید نوشته های چهار تا نویسنده انگلیسی و خائن فارس رو بخونید بعد ممثل طوطی فقط تکرار می کنید —از چشم به دهن —مغزی در کار نیست
خواهشا چیزی رو که میخونید برسی کنید .
کَوَر -نیاوَن – وِرآو گرد –هر سه اسم های بعه زبان لکی هستند —لک ها لر نیستند —مدارکی که ارائه دادید رو فقط لر ها تایید میکن —
تو یه دعوا یا جنگ آدم های ترسو میرن پشت اونی قایم میشن که زور دار تره .
از این که میبینم لر ها دارن مارو جزو خودشون به حساب میارن خندم میگیره —-ترسوها هههههه
سلام . فقط میخوام یه چیزی رو بگم .
اگه ما کرد ها (از بروجرد به بالا ) از جمهوری اسلامی جدا بشیم .چیزی که میمونه فارس هست —-ایران به جایی گفته میشه که کرد اونجاست .چون تنها زباننی که میشه ایرانو توش معنی کرد زبان کردی هست .
اما در مورد ما لکها .لکها از قونیه گرفته تا سوران تا کرکوک و خانقین تا بیاد برسه به بروجرد پخش هستند . لک و کرمانج مثل تار و پود میموند برای وجود کرد و ایران .
شما لرها فارس هستید .
شما لر ها در کل تاریختون فقط ۲-۳تا شخصیت سلحشور داشتید ولی ما چی ؟ ما یعنی کرد یعنی ایران یععنی ک+رد وقتی معنای راد رو فهمیدی اونوقت درباره کرد حرف بزنید .
اما یه چیز مهم وقتی دارید درباره کرد حرف میزند حد و حدودتون رو بفهمید –بی تربیتی شما نشانه ای فرهنگ شماست .که نسل به نسل منتقل شده —
اگه دفعه دیگه به ما لک ها انگ لر بزنیدبا حرف مرده و زنده تونو میشورم –
لر یعنی چی؟
فارس یعنی چی؟
این مسخخره بازیاتونو جمع کنید
درود سالها پیش حمدالله مستوفی گفته که کردها ی کرمانج از اسکندرون و جبل الاکراد به لرستان کوچ کردند من با استفاده از بعضی نمودار ها ی ژنتیکی و شباهت زبانی لکها به کرمانجها به این موضوع رسیدم مستوفی تاریخ رو خیلی خوب ثبت کرده.
لطفا به این نمودار که نزدیکی ژنتیکی کشورهای مرکز و جنوب اروپا و اقوام ایرانی رو نشان میده توجه کنید.
http://www.uplooder.net/img/image/93/d068a54b463a811b8f53c8b42bd03d7b/iran.png
Turkey East همون کردهای شرق ترکیه هستن که میبینیم ژنتیک مردم لرستان به کردهای کرمانج نزدیکه.
حالا به این نمودار توجه کنید و خودتان مارکرهای مردم لرستان رو با کردهای کرمانج ترکیه که با نام Tu-E(شرق ترکیه) مقایسه کنید نمودار قبلی بر اساس این تنظیم شده.
http://www.uplooder.net/files/738e029414d84919c6f609d14775265f/journal.pone.0041252.g001.ppt.html
وقتی میبینیم زبان کردهای کرمانج اثر خودشو گذاشته و ژنتیک هم میبینیم که مردم لرستان هیچ نزدیکی با فارسها ندارند و به مقدار خیلی زیادی به کردهای کرمانج نزدیکن و تاریخ نگار معروفی مثل حمدالله مستوفی در مورد کوچ کردهای کرمانج به ایلام و لرستان میگه حالا چرا باید قبول نکنیم که مردم لرستان کورد هستند؟؟؟؟؟
آقای جلیلیان با استفاده از ژنتیک میشه این موضوع رو ثابت کرد.ولی عده ایی لرها رو پیش انداختن که نفاق ایجاد کنن اون عده چرا پانترکیست ترکیه رو نمیبینن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقایان محترم پانلری به نام نیکونهاد که وبلاگ هم داره در تمام سایت ها ووبلاگها با نام لر ایلامی-بابک بیرانوند قوم لر-لر بختیاری-گراوندی-دریکوند لر-محسن از لرستان پیام میگذاره.این فرد از طرف عده ایی که خدا میدانه کیه سعی در اختلاف انداختن بین کردها داره حمایت میشه.
چه میکنه این عقده ….!!!!!! تمام این اراجیف از روی عقده تاریخیست. تاریخ هرگز تغییر نخاهد کرد دادا این مطلب رو هم بردار. نکنید این کارها رو بیشتر از این عقده رو دلتون بار نکنن خدایی ناکرده…
لور و کورد یەکی نین، نە لور کوردە و نە کورد لورە. وەلی لور و کورد بران، چیو ئەرمەنی و گورجی. لە یەێ ڕیشە و بنەڕەتن و جیا ناون.
بهتر بود شما اول اثبات میکردید که کرد به معنای ملت یا قوم است بعد ما لکها و لرها را کرد میدانستید
آنطور که تاریخ و پدران ما میگویند همیشه ما لکها جز لر بوده ایم و تمام اداب و روم و زبان ما لری است حالا اقایان اربیل نشین با سرهم کردن کلمات برای ما لکها و لرها تاریخ سازی میکنند تا سرزمین خود را به خلیج لور برسانند.
لرستان و کردستان میتوانند دو سرزمین دوست در کنار یکدیگر باشند اما کردها همه چیز را برای خود میخواهند و ما نیز هیچگاه کوتاه نخواهیم آمد و از هویت و سرزمین لرستانمان محافظت خواهیم کرد.
با سلام و تشکر فراوان نسبت به مقاله ی خوبتان
خدمت دوستان عرض کنم من گویشم لکیست و ب این افتخار میکنم .عشایر بزرگ ما چند صده پیش از کردستان عراق در شهر تاریخی زور زندگی میکردند و بعد ب دلایلی ب غرب ایران مهاجرت میکنند تقریبا اکثریت ایل ب ایران میان و تعداد کمی همانجا میمانند که هم اکنون نیز آنجا هستند و گویش آنها نیز لکی است و با بزرگان ایل در ایران گاه خیر و شر نیز دارند .
من این و خواستم عنوان کنم که تا جایی ک این حقیر مطالعه داشتم تقریبا تمام لک و لرها از کردستان عراق و سوریه ب ایران آمدند و این خود تا حدودی صحت و درستی مقاله شما را نشان میدهد .
من ب تمام مناطق کورد و لر و لک نشین سفر کردم و واقعا بقراری این ۳ قوم اشتراکات و نزدیکی فرهنگی و رسومات و آداب و رفتار با هم دارند ک اندک اختلاف در گویش آنها ب چشم نمی آید .
در طول تاریخ این ۳ قوم متحد و یکی بودن حالا با تعصبات و ناآگاهی امثال من از هم جدا نخواهند شد .برای مثال خیلی دور نریم در دوران کریم خان تمام ایلات کورد و لر و لک دست ب دست هم دادن و همزمان با علی مردان خان بختیاری و قاجار و افغان جانانه جنگیدن و حماسه آفریدن .
در جنگ باغشاه نیز بار دیگر این ۳ قوم یکی شدن و در سال ۱۲۸۹ ناخواسته بر علیه مشروطه لشکر ۳۵۰۰۰نفری ب راه انداختن و همدان و ملایر و اراک و فتح کرده و در این راه لشکر بختیاری و ارمنی و آذری و لشکر دولت مرکزی و شکست دادن و در ملایر یکی از فرماندهان گراوندی تحت فرمان نظر علی خان شیر و والی لرستان در اوج جنگ توانست یکی ازسرداران بزرگ بختیاری رو بکشد و پرچم سلطنتی تهران و از چنگش در بیاره و همزمان سپاه ایلات کورد ب فرماندهی داوود خان کلهر و دیگر بزرگان ایلات مختلف ارتفاعات و فتح و توپخانه دشمن و تصرف کنه . ولی سرانجام ب خاطر دلایل زیادی در نوبران ساوه ایلات متحد غرب شکست میخوره ک یکی از دلایلش داشتن ۶۰ تیر ک یکجور تیربار بوده در ارتش دولتی و همچنین سلاحهای پیشرفته . که عشایر متحد فاقد این تجهیزات بودن و …
نام تعدادی از این عشایر را عنوان میکنم
زنگنه . بیرانود .پاپی . حسنوند . گراوند . کاکاوند. زوله . کلهر . سنجابی .ملکشاهی . ارکوازی . جمیر . گورانی . ترکاشوند . کلیایی . گروسی . جاف . همه وند . هورامی ها و سورانی ها و ایلات سنندج و یوسف وند و قولیوند و خزل و کوچکی و تمام ایلات ایلام .کرمانشاه و سنندج و لرستان .شرمند ه اگر ایلاتی و نگفتم .بزرگانی مثل نظر علی خان . مهرعلی خان حسنوند .ابوقداره . داوود خان کلهر . صمصام سنجابی . صارم لشکر زوله و ….
ب خدا وقتی ماها از جدایی و تفرقه حرف میزنیم تن این دلاوران در گور میلرزه .
من خودم همیشه آهنگ های لری و لکی و لری و گوش میدم و با هر ۳ لذت میبرم و این نشان از پیوند خونی و هم ریشگی این ۳ قومه .مثلا اساتید نورمحمد پاپی . سقایی . حسن زیرک . فرجی .رزازی . علی راست . ماملی .صفامنش.خالقی . لرنژاد . علی مردان .سید قلی .علی نظر
من با پیرمردهای با سواد لور و لک که صحبت میکنم و از نژاد اصلی آنها میپرسم باور بفرمائید اغلب میگویند ما کورده مالیم صرف نظر از لر یا لک بودن .ب امید اتحاد هر چ بیشتر ایلات و عشایر یکپارچه غرب .و همچنین دوستی بیشتر با برادران بختیاری که دیگه مثل خیلی از صفحات تاریخ ب این ۳ قوم پشت نکنن .
با آرزوی سربلندی ایران عزیز و همبستگی هر چه بیشتر تمام اقوام ایرانی را از خداوند یکتا مطالبه میکنم .
لطفا استاد عزیز این متن منو در سایت منتشر کن
قیقا موافقم لورها و کردها یکی هستند وهمگی اولین امپراطوری آریایی یعنی مادها میباشند.یادمان باشد نباید از اصلمان دورباشیم و فریب تفرقه ها را بخوریم که گرگ طعمه خود را از گله جدا کرده و می درد.پس همه باید به اصلمان بپیوندیم.ضمن اینکه بختیاری بزرگ و پهناور طبق شواهد و قرائن تاریخی همان پارسها هستند .بجای اینهمه فرقه و طایفه که طئمه خوبی هستند مادها پارسها و پارتها را که آریایی اصیل هستند زنده کنیم
بجای اینکه بگویید لور.کرد .لک و… که باعث تفرقه بشه بگوید ماد بله ماد اولین امپراطوری آریایی و ایرانی که تا مدیترانه گسترش داشت
مسلما اشتراکات میان لرها و کردها بسیار است ولی تمایز بین شمالی ترین لرها که همانا کلهرها هستند با جنوبی ترین کردها سنندج و قروه انقدر محسوس است که اکثریت کردها و منابع تاریخی بر هویت لری ایل کلهر صحه گذاشته اند و مردمان شمالی تر را کرد نامیده اند .کرد بودن ایل کلهر تنها بین ناسیونالیستهای کرد طرفدار دارد نه بین مردم عامه کرد