مقاله

مختصری درباره‌ی اسلام آباد غرب – ئاکۆ جەلیلیان

از آنجا که پژوهش درباره‌ی گنجینه‌ی گویش‌های استان کرمانشاه، بخش اعظم آن مربوط به روستا ها و مناطق جغرافیایی شهرستان اسلام آبادغرب است، لازم می‌دانم توضیحاتی درباره‌ی این شهرستان به خواننده‌گان ارایه کنم. لازم به‌ ذکر است که‌ بگویم که‌ آنچه‌ در زیر درباره‌ی شهرستان اسلام آباد غرب می‌خوانید تاریخ سیاسی و اجتماعی و جغرافیایی و … نیست که‌ به‌ مانند دیگران سر در آرشیو مرکز اسناد کنم و ده‌ها سند و مدرک سالهای پیشین را کپی کرده‌ و عمده‌ی کتاب را با این اسناد و مدارک پر کنم. واقعیتش را بخواهید من اینگونه‌ کارها را کار پژوهشی نمی‌دانم و بر این باورم که‌ تا پژوهشگر با پای خود به‌ محل نرود و با چشم و گوش خود نبیند و نشنود و نظر خود را ابراز نکند نمی‌توان نام پژوهش را بر اثرش نوشت.

اسلام آبادغرب در پنجاه‌ و پنج کیلومتری غربی شهر کرماشان و سی کیلومتری شرقی شهر کرند غرب و چهل و پنج کیلومتری شمال شرقی شهر گیلانغرب قرار دارد و پس از شهر کرماشان دومین شهر بزرگ استان چه‌ از نظر جمعیت و چه‌ از نظر وسعت می‌باشد. اکثریت جمعیت این شهر به‌ گویش كُردی کلهری سخن می‌گویند و پیرو آئین شیعه‌ اثنی‌عشری هستند و جمعیتی از یارستان نیز در این شهر سکونت دارند. در کل آئین شیعه‌ در اکثریت و یارستان در رتبه‌ی دوم قرار دارد و آئین تسنن بجز چند خانوار در روستای چنگور (čeŋu:ř ) در این حوالی وجود ندارد. این شهر به‌ مثابه‌ی برادر بزرگتر شهر و شهرستانهایی است که‌ از نظر اداری تحت اداره‌ی این شهر است. شهرهای کرندغرب (keren ) و گاواره‌(gâwâra ) و ریژاو (ře:žâw ) و هَمَیل (hamayl) از نظر اداری تحت نظارت اسلام آباد است. این شهر به‌ نسبت دیگر شهرهای استان کرماشان تاکنون چندین نام عوض کرده‌ است که‌ هر کدام در مقاطع مختلف و در اثر رویدادی تاریخی بوده‌ است مانند آرون‌آوا (ârün awâ)، مَنلّه‌رّی (manĬaře: )، باو‌ندپور (bâwandpu:ř )، شاه‌آباد (ŝâhâbâd ) و اسلام آباد غرب.

آرون‌آوا : بر طبق منابعی که‌ در این اواخر از آن سخن به‌ میان می‌آید نام آرون‌آوا هیچ ربطی به‌ هارون ‌آباد ندارد و تاریخ آرون‌آوا با هارون ‌آباد بسیار متفاوت است. آرون (ârün) لقب سرداری مادی به‌ نام سولوسونوو یا ئولوسونوو بوده‌ است که‌ زمامدار این حوالی بوده‌ و در آبادانی این منطقه‌ بسیار کوشا بوده‌ است و به‌ همین دلیل این منطقه‌ را‌آرون‌آوا یعنی مکانی که‌ آرون آن را آباد کرده‌ است نام گرفته‌ است. شهر پاوه هم چنین حکایتی دارد و آن هم بدست یک سردار ساسانی آباد شده‌ است. تعدادی از نویسنده‌گان می‌گویند که‌ هارون آباد مربوط به‌ زمامداری هارون ‌الرشید عباسی است که‌ در زمان حکومت وی، این مکان رشد و ترقی کرده‌ و به‌ همین دلیل هارون آباد درست تر است و چنین استناد می‌کنند که‌دَیشت زیوری (dayŝte ze:werɪ) که در پانز‌ده‌ کیلومتری شمال غربی شهر آرون‌آوا است، پیشکشی زبیده‌خاتون همسر هارون‌الرشید بوده‌ است و گویا زمامداری این محدوده‌ را در اختیار داشته‌ است و به‌ این دلیل نام هارون‌ آباد را بر این منطقه‌ گذاشته‌اند.

د‌شت زیوری مکانی سرد وکوهستانی است و ساکنین آن می‌گویند که‌ اقتباسی تشبیهی از سیبری در روسیه‌ است. برای روشن شدن موضوع باید به‌ مرفولوژی زیوری رجوع کنیم و اینکه‌ آیا اینجا ملک اختصاصی زبیده‌ خاتون بوده‌ است یا خیر؟ به‌ نوبه‌ی خود بسیار کوشیدم که‌ سندی بر این مدعا ارائه‌ کنم اما چیزی نیافتم جز اینکه‌ (بعد از ظهور عرب بدلیل عزیمت یکی از سرداران عرب به‌ آن و اقامت در شهر و عمران و آبادی آن، هارون‌آباد نامیده‌ شد)[۱] در حالیکه‌ این تاریخ با نام هارون ‌الرشید همخوانی ندارد. همچنین ابن‌حوقل در یک کلی گویی نوشته‌ است که‌ این منطقه‌ به‌زبیدیه‌ معروف است. زیوری از واژه‌ی زیره‌( ze:ra ) و زیرگه‌ (ze:rga ) و زورگه (zorga)‌وز‌واره‌ ( zawâra ) به‌ معنی کوه‌ و تپه‌ و ارتفاع مشتق شده‌ است و دلیل سردی هوای آنجا هم وجود همین کوه‌ها است‌ و باور نمی‌کنم ارتباطی با زبیده‌ خاتون داشته‌ باشد به مانند زُرباتیه در خاک عراق که آنجا هم منطقه‌ی کوهستانی است. همچنین به‌ نسبت آرون‌آباد با استناد به‌ مکانهای باستانی این شهر به‌ ویژه‌چیاگاوانه‌ (čyâ gâwâna) که‌ مربوط به‌ زمان گوتیهاست و بیش از هشت هزار سال قدمت تاریخی دارد نظریه‌ی دوم که‌ در باب هارون‌الرشید است‌؛ تاریخی موثق نیست و همانگونه‌ که‌ گفته‌ شد؛ تلاش و کوششی شده‌ است که‌ اکثر موضوعات تاریخی را به‌ اعراب متصل کنند.

مَنَلی و مَنلَرّی (manĬa ře:)‌: این نام هم در میان مردم بسیار متداول است و تا همین اواخر چه‌ به‌ شوخی و مزاح و چه‌ بر پایه‌ی واقعیت بر این شهر اطلاق می‌شد. مَنلّرّی یعنی راه‌مند‌لی.به‌ استناد مکانهایی که‌ سلسله‌وار به‌ دنبال هم آمده‌اند این نام به‌ زمان بسیار دور برمی‌گردد که‌ محل‌هایی برای استراحت کاروانیان بوده‌ است و مکانی برای استراحت بوده‌ است و متعلق به‌ شهر کنونی اسلام‌آباد نبوده‌ بلکه‌ جغرافیایی گسترده‌تر را شامل می‌شده‌ است که‌ آنچه‌ که‌ مشخص است نام دو شهر فراگیرتر است یکی اسلام‌آباد کنونی و دیگری مندلی در عراق. درحد واسط این دو شهر شهرهای کرند غرب و سرپـُل ذهاب و گیلانغرب و قصرشیرین قرار دارند و عجیب آنکه‌ این نام بر آنها اطلاق نشده‌ است اما مکانهایی در حواشی این شهرها وجود دارد که‌ به‌میل (mɪl ) معروف است که‌ می‌تواند شناسنامه‌ی این راه‌ ویژه‌ باشد. شهر مندلی در زمانی بخصوص در اوج شکوفایی بوده‌ که‌ نامش تا این حوالی رسیده‌ است، اما واقعیت اینست که‌ نام قدیمی آرون ‌آباد همین مندلی بوده‌ است که‌ از واژه‌ی (مانالی، مانایی، مادی) مشتق شده‌ است‌ (نام شاه‌آباد در گذشته‌مندلی بود‌، این نام مربوط است به‌ دوران ماد تا ساسانی. بعد از ظهور عرب بدلیل عزیمت یکی از سرداران عرب به‌ آن و اقامت در شهر و عمران و آبادی آن، هارون آباد نامیده‌ شد و این نام در سال ۱۳۰۹ ه.ش به‌ شاه‌آباد غرب تغییر داده‌ شد.)[۲]

باو‌ندپور (bâwand pu:ř): این نام به‌ مدت دو سال در این شهر راوج داشته‌ که‌ خود تاریخی را شامل می‌شود. در آخرین سالهای زمامداری قاجاریه،‌ آن زمان که‌ احمدشاه‌ قاجار شاه‌ ایران بود، رضاشاه‌ پهلوی که‌ پایان دهنده‌ی سلسله‌ی قاجار شد و احمدشاه‌ را تبعید کرد، تعدادی از زنان حرمسرای قاجار را که‌ از كُردان اردلان و جاف و کلهر بودند را با رفتاری نامناسب به‌ موطن خود عودت داد و ایل کلهر نسبت به‌ این بی حرمتی ناراحت شدند‌ و آن زمان که‌ رضاشاه‌ احمدشاه‌ قاجار را از قصرشیرین به‌ بغداد راهی کرد، کدخدایان و بزرگان ایل کلهر تصمیم به‌ نابودی رضا شاه‌ می‌گیرند كه در راه برگشت وی، در سر راه‌ اسلام‌آباد به‌ کرماشان او را محاصره‌ کرده‌ و به‌ قتل برسانند در این میان شخصی به‌ نام (اعظمی) گزارش این توطئه‌ را به‌ رضاشاه‌ می‌دهد و او نیز از راه‌ سنجابی به‌ کرماشان می‌رود و در آخر انتقام خود را از این ایل گرفت و به‌ مناسبت این خوش خدمتی اعظمی، زمامداری این منطقه‌ را به‌ وی سپرد و لقب باوندپور را به‌ او بخشید. رضاشاه‌ خود از خاندان باو‌ند از توابع سوادکوه‌ و طالقان بوده‌ و باوندپور یعنی پور باوند یا فرزند باوند.

شاه‌آباد (ŝâh abâd): شاباد یا شاه‌آباد در سال ۱۳۰۹ خورشیدی به‌ این شهر اطلاق شد که‌ منظور این است که‌ شاه‌ (رضاشاه‌) اینجا را آباد کرده‌ است.

اسلام‌آباد غرب: اسلام‌آبادغرب آخرین نام این شهر است که‌ پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (۱۳۵۷ خورشیدی) به‌ این شهر اطلاق شد و همچنان باقی است.

این شهر در زمان صفویه‌ و به‌ ویژه‌ در زمان شاه‌عباس رو به‌ آبادانی گذاشته‌ است و به‌ د‌ستور او کاروانسرایی در این شهر بنا گذاشته‌ شد که‌ محلی برای استراحت کاروانیانی شد که‌ به‌ کربلا و نجف و یا بغداد می‌رفته‌اند‌ (این کاروانسرا و چیا کزازی اکنون ویران شده‌ است اما مکان اصلی این دو محل از میدان شهید هدایت کنونی شروع و به‌ گورستان کهنه‌، که‌ اکنون به‌ پارکی کوچک در کنار خوابگاه‌ دانشگاه آزاد ‌تبدیل شده‌ ادامه‌ داشته‌ است) بخشهای تابعه‌ی این شهر دارای تاریخی کهن می‌باشند از جمله‌ بخش مادیدشت که‌ اکنون به‌ شهر تبدیل شده‌ است، به‌نیشای معروف بوده‌ است که‌ محلی برای پرورش اسب جنگی بوده‌ است (نیشای به‌ اطراف کرماشان و مادیدشت فعلی اطلاق می‌شده‌ است که‌ به‌ علت مراتع معروف برای پرورش و نگهداری اسب در دنیای قدیم شهره‌ بوده‌ است. در سالنامه‌های این روزگار شهری به‌ نام الی‌پی (elɪpɪ )ذکر شده‌ است و برخی مورخان این شهرستان را ولایتی بین کرماشان فعلی معرفی کرده‌اند… در حادثه‌ سقوط نینوا و انقراض دولت آشور بدست هوخشتره‌ علل فتح را وجود اسبهای نیرومند سواره‌ نظام ماد که‌ در نیشای تربیت شده‌ بودند معرفی نموده‌اند.)[۳]

د‌ور دو‌م پیشرفت این شهر مربوط به‌ زمان پهلوی بوده‌ است که‌ جای بحث دارد. در این دوران به‌ آرون‌آباد به‌ مثابه‌ی یک مرکز نظامی نگاه‌ می‌کرده‌اند و دو زاقه‌ مهمات بزرگ در آن درست شده‌ که‌ یکی از آنها در خود پادگان اصلی شهر و دیگری در کوه‌های اطراف روستای زواره‌کویه‌ (zawâra küya) قرار دارد و به‌ دلیل درست کردن این دو مکان و پادگان نظامی، تا اندکی مصادیق تکنولوژی و صنعت نیز در این شهر مستقر شده‌ است که‌ آنهم تنها جهت سرگرمی و رفاه‌ نیروهای نظامی مستقر در این شهر که‌ اکثرا از شمال و مرکز ایران بودند بوجود آمد. در این سالها کارخانه‌ قند در این شهر ساخته‌ شد که‌ تحت نظارت سازمان اتکا مربوط به‌ نیروهای مسلح بود همچنین در این زمان شهر آرون‌آباد که‌ اکنون به‌ شاه‌آباد تغییر نام داده‌ بود به‌ باند فرودگاه‌ اظطراری و استادیوم ورزشی و دو سینمای بزرگ و سیلوی گندم و جو و فرمانداری و دادستانی و شهرداری و مدرسه‌‌ و دانشسرا و راه‌ آسفالته‌ و … مجهز شد که‌ می‌توان از این زمان به‌ بعد نام شهر را بر این مکان اطلاق کرد.

مکانهای تاریخی

شهر آرون‌آباد در مرکزیت مجموعه‌ای از آثار تاریخی قرار دارد و عجیب است که‌ تنها یک مکان به‌ نام مکان باستانی ثبت شده‌ است که‌ آنهم چیاگاوانه‌ است که‌ به‌ نوبه‌ی خود تاریخی کهن و دور و دراز دارد.

شهر آرون‌آباد در میان دو رشته‌ کوه‌ شمالی و جنوبی قرار دارد که‌ امتدادشان از شرق به‌ غرب است و قسمت جنوبی یا نسار، کوهستانی و پوشیده‌ از درخت است و بخش شمالی یا آفتابگیر، به‌ نسبت قسمت جنوبی خالی از درخت است.

برای درک بهتر از این گفتار، تحقیقمان را در دو بخش شمالی و جنوبی ادامه‌ می‌دهیم که‌ در هر بخش به‌ آثار این شهر اشاره‌ می‌کنیم.

بخش شمالی آرون‌آباد

در اطراف شهر آرون‌آوا در بخش شمالی، کوه‌قوته‌مای (qweta mây) یا کوه‌ ماد قرار دارد که‌ مرتفع ترین کوه‌ این اطراف است و درست در قله‌ی این کوه‌ آثار یک قلعه‌ نگهبانی مشاهده‌ می‌شود که‌ تمامی این اطراف را در زیر دست خود دارد. در قسمت پائینی قوته‌مای و در حاشیه‌ی زمینهای کشاورزی این اطراف یک گور سنگی وجود داشت که‌ شباهت به‌ گورهای سنگی زمان گوتیها داشت که‌ متاسفانه‌ اکنون شکسته‌ شده‌ است. در غرب قوته‌مای رشته‌ کوه‌های کم ارتفاعی قرار دارد که‌ به‌گورّجوی(gu:řĵawɪ ) معروف است و امتداد آن از شمال به‌ جنوب است و در قله‌ی بلندترین کوه‌ این رشته‌ هنوز آثار یک قلعه‌ مشاهده‌ می‌شود. در پشت این قلعه‌ رو به‌ سمت روستای ارکوازی (arkawâzɪ) خود گورجوی قرار دارد که‌ به‌ نوبه‌ی خود یک محدوده‌ی کاملا باستانی است و چندین گور گبری در آنجاست که‌ بخشی از آن غارت شده‌ است. واژه‌ی جوی معرب گـَوری و گبری است. در قسمت جنوبی قلعه‌ مخروبه‌ و به‌ فاصله یک کیلومتر در همان امتداد قله‌ (محل کنونی منبع آب) گور سرداری بود که‌ در زمان حکومت پهلوی غارت شد. گور مذکور با نشان کوزه‌های کوچک و کنده‌ شده‌ بر سنگ نشانه‌گذاری شده‌ بود که‌ هنوز این نشانه‌ها موجود است. در قسمت شمال این قلعه‌ به‌ سمت راه روستای چیاز‌رد (čyâ zard ) به‌ فاصله‌ی هشت کیلومتری از قلعه‌، غاری قرار دارد که‌ آثار زندگی و استخوان انسان و حیوانات مختلف در آن مشاهده‌ می‌شود.

در قسمت شرقی کوه‌ قوته‌مای غاری دیگر قرار دارد که‌ در اطراف آن گورهای گبری وجود دارد که‌ بخش اعظم آن غارت شده‌ است همچنین در همین امتداد و به‌ فاصله‌ی هشت کیلومتری و در قله‌ی کوهی که‌ امتداد آن به‌ داخل شهر است و درست روبروی چیاگاوانه در مرکز شهر، بقعه‌ای با نام عباسعلی قرار دارد که‌ از گذشته‌های دور مسقف بود و در همین اواخر تجدید بنا شد. درباره‌ی عباسعلی به‌ گفته‌ی مردم مکان استراحت امام رضا(ع) بوده‌ است که‌ در زمان زمامداری امین خلیفه‌ی عباسی آن زمان که‌ به‌ مرو می‌رفته‌ است و عباس نامی برای ایشان خوراک تهیه‌ کرده‌ است. بنا بر واقعیات و مستندات تاریخی راه‌ عبور آن امام به‌ مرو از جنوب ایران بوده‌ است و هرگز در این حوالی نبوده‌ است. مکان کنونی عباسعلی گور سرداری مادی بود و عینا با همان امتداد و مشخصات گورجوی با نشان کوزه‌های کنده‌ شده‌ بر سنگ که‌ هنوز هم موجود است.

در شرق عباسعلی و در امتداد رشته‌ کوه‌های شمالی شهر به‌ فاصله‌ی هشت کیلومتر و در غرب روستای بدره‌ای، بقعه‌ای دیگر با نام امامعلی‌ا‌کبر قرار دارد که‌ مردم از آن به‌ مثابه‌ی مکانی مقدس یاد می‌کنند و اظهار می‌دارند که‌ شفا بخش است و چنانچه‌ حشمی به‌ بیماری شیربردی[۴] (ŝɪr berde:) مبتلا شود، اگر هفت مرتبه‌ به‌ دور این مکان بچرخد، خوب خواهد شد. بنای این مکان نیز در همین اواخر مرمت شده‌ است.

در قسمت شرقی امام علی‌اکبر و پشت روستای بدره‌ای و در امتداد کوه‌های شمالی، مکانی با نشان ماه‌ و ستاره‌ی حکاکی شده‌ بر سنگ وجود داشت که‌ دفینه‌ی زمان اشکانیان بود و به‌ کلی غارت شد. در کتاب تاریخایران در بخشی که‌ درباره‌ی مهرداد دو‌م (۹۱-۱۲۳ ه.ق) و ضدیت او با یونانیان و برداشتن تندیس ‌های یونانی از روی سکه‌ها چنین می‌نویسد (نوشته‌های آرامی هراز چند گاهی ظاهر می‌شود و پاره‌ای نمادهای تازه‌، مانند ستاره‌ و هلال، بر سکه‌ها نقش می‌گردد.‌)[۵]

در امتداد شمال شرقی شهر آرون‌آباد قلای‌شیان (qeĬâe: ŝyân ) قرار دارد که‌ به‌ تمامی خودِ شیان و اطراف آن مکان باستانی است. در شمال قوته‌مای و خودِ شهر آرون‌ آباد، منطقه‌ی گوران شروع می‌شود که‌ از روستای لَرّ‌ینی‌(lařaynɪ ) تاگورّ گاوَ‌رز (gu:ř gâwarz ) در گهواره‌، به‌ مانند آرون‌آباد در شمال و جنوب آثار تاریخی وجود دارد. در غرب روستای لرّ‌ینی و درست چسبیده‌ به‌ منازل مسکونی در همین اواخر به‌ هنگام جاده‌سازی، پرده‌ از غاری زیرزمینی برداشته‌ شد که‌ به‌ گفته‌ی اهالی، سرشار از طلا و نقره‌ بود.

در غرب روستای لَرّینی به‌ سمت روستای بَرّ‌سیَلّی (bařasyaĬe: )آثار گورستان گبری مشاهده‌ می‌شود و در همین امتداد به‌ سمت روستای چَفته‌ (čafta ) دو مکان تاریخی که‌ یکی از آنها گور دخمه‌ای بزرگ است و در حاشیه‌ی این دخمه‌ و درکنار کوه‌های جنوبی گورستانی عمومی مربوط به‌ گبری قابل مشاهده‌ است.

در غرب روستای چَفته‌ و در همین امتداد، روستای قلای‌بَرزه‌ (qeĬâe: barza ) قرار دارد که‌ قلعه‌ای خاکی در آن است و از نظر شکل ظاهری و مواد اولیه‌ شباهت بسیاری به‌ چیاگاوانه‌ دارد و مربوط به‌ زمامداری گوتیهاست. در شمال قلای‌ بَرزه‌، روستای خِلّ‌خاوگه‌ (xeĬe xâwga ) قرار دارد که‌ دو مکان باستانی در آن وجود دارد که‌ یکی از آنها رد پای انسان و سم اسبی بر سنگ است که‌ به‌سم‌دولّدولّ معروف است و نزد اهالی بسیار مقدس است و چنین اظهار می‌دارند که‌ این مکان متعلق به‌ حضرت علی (ع) است که‌ اسبشان به‌ دولّدولّ معروف بوده‌ است. واقعیت اینست که‌ دولدول اسب مختارثقفی است نه حضرت علی و چنین نشانه‌ای مربوط به‌ زمامداری سلوکیان است که‌ بر دفینه‌های خود می‌زده‌اند که‌ متاسفانه‌ این مکان نیز غارت شده‌ است. در قسمت جنوبی سم دولّدولّ و در همین روستا، در قله‌ی کوه‌ مشرف بر روستا مکانی به‌ نام مصطفی‌داوان قرار دارد ‌(مصطفی‌داوان یا مصطفی دَودانی اهل روستای دَودان پاوه یکی از یاران سان‌سهاک است) که‌ عبارت است از یک گور سنگی که‌ آنهم نزد اهالی تقدس می‌شود. چنین گورهایی متعلق به‌ زمان گوتیهاست و این گور متعلق به‌ یکی از سرداران گوتی است که‌ آنهم غارت شده‌ است.

در امتداد جهت غربی روستای قلای‌ برزه‌ و در شرق روستای سیمانی (sɪmanɪ )، مکانی با نام میله‌گه‌ (mɪlaga ) قرار دارد که‌ یکی از میل‌های باستانی است که‌ قسمتی از آن غارت شده‌ است و در قسمت جنوبی میله‌گه‌ و در دامنه‌ی کوه‌های جنوبی این محدوده‌ دو گورستان گبری وجود دارد که‌ یکی از آنها غارت شده‌ است.

در قسمت غربی میله‌گه‌ و در حاشیه‌ی روستای سیمانی، تپه‌ی کم ارتفاعی وجود دارد که‌ در همین اواخر به‌ هنگام جاده‌سازی تسطیح شد و چندین خمره‌ی‌ بزرگ که‌ جنازه‌ انسان به‌ حالت ایستاده‌ در آنها کشف شد. چنین شیوه‌ی کفن و دفنی مربوط به‌ زمان هخامنشیان است و در روستاهای دیگر مانند شیان و قلایهَرَسَم نیز وجود دارد.

در قسمت جنوبی روستای سیمانی، روستای چِنگورّ (čeŋu:ř ) قرار دارد که‌ در ابتدای ورودی غربی این روستا و درست چسبیده‌ به‌ منازل مسکونی، به‌ هنگام جاده‌ سازی دخمه‌ی بزرگی نمایان شد که‌ مقادیر متنابهی طلا و جواهرات در آن بود.

چِنگورّ محرّف چهل‌گورّ است و اهالی می‌گویند که‌ گورّ چهل یار از یارستان در این حوالی است.

در جنوب روستای سیمانی و شرق روستای چِنار (čenâr )و درست در کنار منازل مسکونی این روستا مکانی مقدس به‌ نام مصطفی‌داوان که‌ به‌ گفته‌ی اهالی اثر پنجه‌ی دست انسان بر سنگ موجود است (خودم که‌ به محل رفتم چیزی به‌ این عنوان ندیدم ولی اهالی می‌گویند که‌ چنین اثری بر سنگ قبر حاضر بوده‌‌) در کنار این گور چشمه‌ای جوشان است که‌ آب شُرب اهالی را تامین می‌کند.

در امتداد سمتِ غربی روستای سیمانی به‌ سمت گهواره‌، گورّگاوَ‌رز قرار دارد که‌ مردم بر این باورند که‌ گورّ گودرز پادشای افسانه‌ای است. به‌ باور من گورّگاورز گورستان دسته‌جمعی گبرهاست و از گهواره‌ تا مرّخاموش (mařxâmu:ŝ )، به‌ تمامی آثار گبری یا همان زردشتی است.

در ادامه‌ی مسیر غربی در بخش شمالی قوته‌مای و گورّجوی به‌ سمت شهر کرند غرب، روستای خسر‌وآبادقرار دارد که‌ در قسمت شرقی این روستا و درست چسبیده‌ به‌ منازل مسکونی، مکانی مقدس به‌ نام مصطفی‌داوان است که‌ در گذشته‌ در کنار همین قبر چشمه‌ی پرآبی وجود داشت. در غرب روستای خسرو آباد چند گور گبری وجود داشت که‌ غارت شد. در جنوب شرقی این روستا به‌ سمت تنگ ‌سِمایل وَی (taŋe semayl wae: )آثار یک تموشه‌ (کانال آبی زیرزمینی) عریض و طویل مشاهده‌ می‌شود که‌ به‌ سمت قلای سمایل‌وَی و شاید تا قصر معروف فیروزآباد در روستای پیروزآباد کشیده‌ شده‌ که‌ در هنگام جاده‌ سازی بخشی از آن ویران شد اما بخش عمده‌ی آن سالم است.

در ادامه‌ی بخش شمالی آرون‌آوا و در قسمت غربی روستای خسروآباد و جنوب شرقی شهر کرند غرب، روستای طَلسم (taĬasm ) قرار دارد که‌ در زمان خود برج و باروی بزرگی داشته‌ است که‌ مربوط به‌ قصر تَجر بوده‌ است که‌ درست موازی با چیاگاوانه‌ است که‌ اکنون ویرانه‌ای بیش نیست و تاریخی کهنسال دارد و در اطراف این قصر گور گبری بسیار وجود دارد. در امتداد همین جهت روستای پیروزآباد قرار دارد که‌ قصر معروف فیروز ساسانی در این روستا قرار دهد. در غرب روستای طلسم و جنوب غربی شهر کرند، روستای سَرمیل (sarmɪl ) قرار دارد که‌ یکی دیگر از میل‌های باستانی است که‌ آنجا نیز غارت شده‌ است.

بخش جنوبی آرون‌آباد

در بخش جنوبی و در رشته‌ کوه‌های جنوبی آرون‌آوا چندین مکان باستانی وجود دارد که‌ متاسفانه‌ به‌ درستی سرپرستی نشده‌ است. در روبروی امام‌ زاده علی‌اکبر و در حاشیه‌ی روستای وَفر‌آوا ( wafrâwâ)، بقعه‌ای به‌ نام بورسوار (bu:r su:wâr ) قرار دارد که‌ به‌ مانند مکان مقدسه‌ از آن یاد می‌کنند و سرگذشتی شبیه‌ به‌ عباسعلی و امام‌ زاده علی اکبر دارد.

در پشت کوه‌های بورسوار و در روستای ز‌واره‌کویه‌ (zawâra küya ) به‌ سمت روستای چالاوکریم (čâĬâw karɪm ) چندین گور گبری وجود دارد. در قسمت غربی بورسوار و درست روبروی عباسعلی و در قسمت جنوبی روستای ا‌میرآوا، مکانی به‌ نام سَنگرقلی قرار دارد که‌ قلعه‌ای دیده‌ بانی است که‌ حفاریهای بسیاری در این محل انجام شده‌ است.

در قسمت غربی سنگر قلی و روستای امیرآباد و درست روبروی گورجوی، چیاقولْخانه‌ (čyâ qwelexâna ) قرار دارد که‌ خزانه‌ی ملی آن زمان بوده‌ است که‌ در زمان حکومت پهلوی آنجا را برای زاقه‌ی مهمات آماده‌سازی کردند و اهالی در مورد دفینه‌ی کشف شده‌ در این مکان داستانها می‌گویند. قولخ در زبان کُردی به‌ معنی باج و خراج است.

در قسمت جنوبی چیاقولْخانه‌ و جنوب غربی روستای امیرآباد، در درّه‌ای به‌ نام توه‌وشکه‌ (tu:wa weŝka ) تپه‌ای دست‌ساز وجود دارد که‌ گورّ سرداری است که‌ دست نخورده‌ باقی مانده‌ است.

در خود شهر آرون‌آباد و در مرکز این شهر، چیاگاوانه‌ قرار دارد که‌ مربوط به‌ زمان گوتیهاست که‌ وسعت این چیا بیش از پانزده‌ هزار متر بوده‌ است که‌ تاریخ آن بین پنج تا هفت هزار سال است و این همه‌ قلعه‌ و آثار باستانی در حاشیه‌ی این تپه‌ نشان می‌دهد که‌ محل کنونی شهر مرکز یک تمدن قدرتمند بوده‌ است. محدوده‌ی این تپه‌ از شمال به‌ خیابان خسرو ( شهرستانی کنونی‌) و در غرب به‌ میدان شهرداری (میدان امام خمینی کنونی‌) و در شرق به‌چیاکَزازی و در جنوب به‌ رودخانه‌ی برف‌آباد و تپه‌های روستای امیر آباد که‌ به‌ زعم من این تپه‌ها گور اختصاصی زمامداران آن زمان بوده‌ است.

چیاکَزازی که‌ خود ادامه‌ی کاروانسرای شاه‌عباسی بود پس از انقلاب اسلامی به‌ کلی ویران شد و محل این تپه‌ جای کنونی بازار روز است که‌ به‌ دکان کاسبی تبدیل شده‌ است.

در بخش کوه‌های جنوبی آرون‌آوا به‌ سمت شرق و شمال روستای تَجر (taĵar ) و و‌َنایی ( wanâiy )، تپه‌ی تاریخی چیاخِشت (čyâ xeŝt ) قرار دارد که‌ مربوط به‌ زمان مادهاست که‌ متاسفانه‌ غارت شده‌ است. در شمال چیاخشت و پشت باند فرودگاه‌ تا حاشیه‌ی روستای کوله‌جو (kweĬa ĵu: )در شرقآرون‌آوا، ‌تا جنوب روستای قلای‌شیان، به‌ تمامی آثار ده‌ها گور گبری قابل مشاهده‌ است.

‌در قسمت شرقی روستای تَجر، روستای کو‌له‌جو  قرار دارد که‌ در اطراف این روستا ده‌ها اثر باستانی وجود دارد که‌ متاسفانه‌ اکثریت آنها غارت شده‌ است. در مرکز خود روستا قلعه‌ی تاریخی وجود دارد که‌ درست موازی با چیاگاوانه‌ است.

در قسمت شمالی روستای کوله‌جو، مکانی مقدسه‌ به‌ نام قازیو‌ن (qâzɪwan ) قرار دارد که‌ نزد مردم قداست ویژه‌ای دارد و اهالی این محدوده‌ روزهای چهارشنبه‌ به‌ زیارت این مکان می‌روند و خروسی را پیشکش می‌کنند و بر این باورند که‌ اگر به‌ بیماری رماتیسم مبتلا باشید و به‌ زیارت این مکان بروید خوب خواهید شد و معتقدند که‌ قازیون قاضی‌القضات امام حسین (ع) است.

درجنوب شرقی روستای کوله‌جو و روستای سیاسیا، روستای چالاوکریم (čâĬâw karɪm ) قرار دارد که‌ گورّ گبریی در آنجا بود که‌ در همین اواخر غارت شد.

در شرق آرون‌آوا و جنوب روستای سیاه‌سیاهبگزاده‌، درّه‌ای بسیار زیبا وجود دارد به‌ نام تَنگسنوقه‌ (taŋe senüqa ) که‌ آبشاری فصلی و زیبا در آنجاست و در حاشیه‌ی این آبشار چند گور گبری وجود دارد که‌ بخشی از آن غارت شده‌ است. همچنین در امتداد روستاهای تابعة‌ سیاسیا چندین تپه‌ی باستانی وجود دارد که‌ به‌حاجی‌حاضر معروف‌اند و نزد اهالی مکان مقدسه‌ بشمار می‌آیند که در حقیقت مکان باستانی است.‌

در قسمت شرقی شهر آرون‌آوا و به‌ فاصله‌ی بیست و پنج کیلومتری، روستای هَمیل (hamayl ) قرار دارد که‌ اکنون شهرستان است، در اطراف این شهرستان به‌ تمامی آثار باستانی و تاریخی وجود دارد که‌ متاسفانه‌ بخش عمده‌ی آن غارت شده‌ است. در جنوب شهر هَمیل روستاهای و‌رمیل ( warmɪl) و روتَوَ‌ن (řütawan ) و زافران(zâferân ) و قولاجی (qwelâĵɪ ) قرار دارد که‌ بسیار به‌ هم نزدیک هستند و ده‌ها اثر تاریخی وجود دارد که‌ بخش عمده‌ی آنها نیز غارت شده‌ است.

در جنوب شرقی حمیل و در ادامه‌ی روستاهای ور‌میل و زافران و قولاجی، دشت هَرَ‌سَم (harasam) و دیزگران (de:zgerân ) و چوارمله‌ (ču:wâr mela ) قرار دارد که‌ به‌ نوبه‌ی خود ادامه‌ی تاریخ همین روستاهاست و آثار باستانی شبیه‌ به‌ هم دارند.

اسلام آباد شامل بخشها و شهرستانهای تابعه‌ی زیر بوده‌ است که‌ هر کدام ده‌ها روستا را شامل می‌شده‌ است: حسن آباد، کَمَره‌، هَرَ‌سَم، منصوری، شیان، سِنجاوی، گوُران، قَلخانی، بیوَ‌نیژ، کِرند، سید‌حیاس، گواورّ، چِله‌، گیلانغرب، کِفراورّ، وِیژِنان، دِیره‌، بان‌ز‌رده‌[۶]

هسارە این متن در سال ۱۳۹۰ و قبل از آن نگارش یافته است


۱- دایرةالمعارف سرزمین و مردم ایران، انتشارات کلمه‌، چاپ اول، ۱۳۶۰، ص ۴۰۸

۲- دایرةالمعارف سرزمین و مردم ایران، انتشارات کلمه‌، چاپ اول، ۱۳۶۰، ص ۴۰۸

۳- دایرةالمعارف سرزمین و مردم ایران، انتشارات کلمه‌، چاپ اول، ۱۳۶۰، ص ۳۹۷

۴- شیربردی : بیماریی که‌ در آن پستان احشام ورم کرده‌ و در نهایت منجر به‌ مرگ آنها خواهد شد.

۵- تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، جلد سوم- قسمت اول، چاپ دوم ۱۳۸۰ گردآورنده‌ احسان یار شاطر، ترجمه‌ حسن انوشه‌، ص ۳۱

۶-دایرةالمعارف سرزمین و مردم ایران، چاپ اول ۱۳۶۰، انتشارات کلمه‌، ص ۲۵

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا