به بهانه روز جهانی زبان مادری
نویسنده : سعید میرزایی
انسان همواره از سپیده دم تاریخ در پی کشف هویت خودبوده و برای یافتن پاسخ این سوال است که از کجا آمده و به کجا میرود. فیلسوفان راه صعب و دشوار قله های ذهن را پیش گرفته، عارفان به سفر دالانهای پیچ در پیچ درون رفته، منجمان نگاه خود را به آسمانها دوخته، فیزيکدانان و ریاضیدانان دامنه محاسابات خود را به اعماق لایتناهی کیهان گسیل داشته و زیست شناسان سر خویش را در ژرفای ژنها فرو برده تا پاسخی اقناع کننده براین سوالِ به ظاهر ساده اما دشوار بیابند.اما وجه اشتراک همه این کاوشها وجستجوها فراغت از نژاد،ملیت،زبان و فرهنگهای متعدد وگوناگون “انسان” بوده است. برسراین راه پر خطر چه سرها که بر دار نرفته و چە جانها که نسوخته و چە تنها که به پای خدایان قربانی نشده است!
وجه دیگر هویت انسان به زندگی جمعی وی در طول زمان برگشته و مورد مطالعه، مداقه و کاوش رشته های مختلف علوم انسانی از جامعه شناسی و علوم سیاسی تا زبان شناسی و تاریخ و… قرار دارد.آنچه در این باب مورد نظر و کانون توجه است،فرهنگ و محصولات تولیدی آنست که سوار بر “زبان” و بر بستر واژگانِ صیقل خوردە چون ریگ تە رودخانه،لغزیدە و خود را به عصر حاضر رسانده و به سوی آینده در حرکت است.
زبان شالودە اصلی و شاهرگ زندگیبخشِ هر فرهنگی بە شمار میرود و بقای فرهنگی و حیات هر ملتی در گرو حفظ و تداوم زباني آن است.تمام عناصر هر فرهنگی،ریشه در زبان دارد و در دامن این مادر رشد و نمو میکنند.در طول اعصار و هزارهها،نسلهای متوالی افکار،شادیها،غمها، باورها، بیمها،امیدها،احساسات،و آرزوهای خود را در قالب، مویه،حماسه،متل، شعر،رمان،داستان،گورانی، موسیقی،پند،مَثَل و…در بستر زبان شکل داده و پرورده نموده و به عنوان میراث خویش به نسلهای بعد منتقل کردەاند.
اهمیت و نقش زبان تا بدان جاست که اگر زبان را با تعریف فرهنگ برابر بگیریم؛ گزافه نهانگاشتهایم. چرا که اگر زبان را از یک فرهنگ بگیریم مابقی عناصر همانند کُنده درختان با سیل تهاجمات و تجاوزات بیگانگان از جا کنده شده و بر سرآب،بیاختیار و بیجان به هر سو میروند.و یا مانند نوزادي رها شده توسط مادر اندک زمانی از گرسنگی ضجه زده و سپس خواهند مرد.
روزی با دوستی فرزانه بحث بر سر این بود که چرا ما در برابر حفظِ هویت فرهنگی و زبانی خویش مسئولیم و مرا با این سوال روبرو کرد که اگر روزی متوجه بشوی که به عنوان یک هویت خواه کورد اصالت نژادی تو به تبریز برگشته و اجداد تو ترک بوده اند آیا باز هم همچنان بر هویت کوردی و حفظ فرهنگ این ملت پای خواهی فشرد؟
فراترازاينكه زبان تفاوت ماهوي با نژاد و ژنتيك دارد اما من ناخودآگاه و به حکم ندای قلبیام پاسخ دادم آری همچنان بر این راه استوارم و آنچه که این دوست دانا در پاسخ به سوال مطروحەی خود در ذهن من همچون شعلهای جاوید برافروخت این بود که آنچه را به عنوان فرهنگ و زبان و موسیقی و آداب و سنن نیک از نسلهای پیش گرفتهایم محصول تلاشها،تفکرات و عشق ورزیدن ایشان به زندگی بوده است و دارای معانی بسیار عمیق وزیباشناختی بوده و حامل ارزشهای گرانبهای انسانیست.پس اگر افرادی از نژادی دیگر و برحسب اقتضائات زمان و زندگی بە دامن فرهنگ دیگر رفتەاند همچنان حامل ارزشهای انسانی هستند ولو آنکە متعلق بە گروه و قومی متفاوت باشدواین بااستحاله دستە جمعی یک ملت در باتلاقی تحمیلی و یا خودخواسته در مٲوای مادریاش،زمین تاآسمان فرق و فاصله دارد، پس حالا که ودیعهای بدین گران بهایی را بر دوش میکشیم؛رسالت ماست از آن پاسداری کنیم؛ از میرایی و ناخالصی پالایش کنیم؛در برابر تهدیدات و دشمنانش استوار بایستیم؛ چیزی بدان بیافزائیم و به آیندگان بسپاریم تااین مشعل فروزان انسانی همچنان در پهنای هستی روشن بماند.
هیچگاه تاریخ قضاوتی مثبت و نیک از نسلهایی که در انجام وظیفه خویش برای حفظ میراث گران بهای انسانی کوتاهی کردهاند، نخواهد داشت والبته درعصر حاضر هم کسی برای گریزندگان از فرهنگ و هویت خویشتن،هورایی نخواهد کشید، دستی نخواهد زد و کاسهای گندم به دامانشان نخواهد ریخت.
و سخن آخر را با مردمان دیارم کرماشان(کە قرنیست در آتش خشم ناملایمات روزگار و خاکستر غفلت بزرگان و البتە همە مردمانش میسوزدوفرومیرود.راه خودانکاری پیش گرفتە و تیغ خود ویرانگری بە تن و جان هویت خویش میزند)بااین سوال بە پایان میبرم که دستاورد تن دادن بە این استحالە فرهنگی و نکبت آسیمیلاسیون برایمان چە بودە است؟در کدامین شاخص های ننگین و جانسوز از بیکاری و اعتیاد و خودکشی تا افسردگی و فقر و فلاکت بە دادمان رسیدە است.شرمنده بودن از هویت کوردی و رمیدن از زبان مادری و محروم کردن فرزندان خود از فرهنگ خودی و پناه بردن به فرهنگ غیرخود،ما را از مرکزیت سابق غرب کشور بە کدام جایگاه افتخارآمیز رسانده است .