رخنە

کزازی یا فلسفە- روانکاوی- نوروبیولوژی؛ کدام درست می گویند؟ – علی براتی

روزنامە شرق در ویژەنامە کرمانشاه شمارە سوم  به تاریخ ۱۵آذر ۹۳  ( ۱۶ آذر ۹۳ در وبسایت روزنامه شرق ویژه کرمانشاه ) در صفحە آخر خود مصاحبە ای را با  آقای دکتر میرجلال الدین کزازی بە چاپ رساندە است . یکی از سوالات مصاحبە این است : – خودتان با چە زبانی فکر می کنید؟ زبانی کە موقع شعر گفتن، فکر کردن و موقع کلنجاررفتن با کلمات در ذهنتان درگیرش می شوید از چە جنسی است؟ ما پاسخ خود را در نقل قول استاد کزازی از زبان دوستشان می یابیم :

«… دوستی کە از همکاران بود گفت : آنچە برای من شگفت آور بود آن بود کە دیدم شما هنگام خشم و برافروختگی هم بە همان زبان همیشگی خود سخن می گویید و واژە ها را درست و بە آیین بە کار می برید، از وام واژە ها می پرهیزید.» و در ادامە ایشان می گوید :« اگر من در جای دیگری بە خشم بیایم … شاید واژگان دیگری بر زبان من روان شود. »

ایشان طبق اظهارات خودشان بیش از ٢ دهە است کە این زبان را انتخاب کردە اند . سوال من این است کە آیا می توان با زبانی ( ریختی از زبان) کە بعد از ٣٠ سالگی با آن مواجە شدەایم و یاد گرفتەایم عصبی شویم؟

هایدگر در کتاب نیچە جلد اول می گوید: «ما نمی توانیم برای خشم گرفتن برنامە چینی کنیم و تصمیم بگیریم .خشم بە ما دست میدهد ،آن پیش می آید ، برما تاثیر می کند.»هایدگر خشم را هجوم هیجان انگیز کور می داند . این کور بودن بدین معناست کە خشم بر آگاهی کور است . زبانی را کە شخص آگاهانە – و دراینجا  آگاهی  لزوما باری مثبت ندارد – می آموزد هیچ گاه زبانی نیست کە بتوان با آن خشمگین شد زیرا بە قول هایدگر ؛«در خشم ، خود را همراه نمی بریم »و منظوراز «خود» در اینجا خودی است کە در آگاهی آن را می بینیم .خشمگین شدن هیچگاه همگام و همراه با آگاهی نیست.

ویتگنشتاین نیز کتاب « Remarks on the foundations of mathematics» میگوید:«ماهیت شی را گرامر برای ما روشن میکند»این گرامر است کە شی را شکل میدهد و معنا نیز چیزی بیشتر از کاربرد کلمە نیست. کسی کە بە گونەای دیگر سخن می گوید (گونەای غیر از ریخت صحبت مردم) و مردم با آن ارتباط برقرار نمی کنند ، نە دلیل بر بی سوادی مردم است و نە با سوادی شخص . بلکە دلیل آنست کە شخص بازی زبانی ای غیر از بازیهای زبانی مردم برگزیدە است، همین !

اما اینکە «ماهیت شی را گرامر روشن می کند» معنای دیگری نیز دارد. در اینجا منظور از گرامر فقط شکل جملە نیست. مقصود ویتگنشتاین تمام خصیصەهای زبان است، آن هم زبانی کە بر ذهن سیطرە دارد. گرامری کە ذهن را ساختە است و نە گرامری کە توسط آگاهی شخص انتخاب شدە است.سادەتر بگویم : زبان مادری ، نە زبان دوم .اگر از این گرامر تخطی کنیم نمی توانیم اشیا و معنا را درست کشف کنیم. بی شک امروز هیچ کس نمی تواند ادعا کند کە زبان مادری او «پارسی»است و نە فارسی!

اما چرا این اتفاق می افتد ؟هایدگر در هستی و زمان می گوید : « بە لحاظ اگزیستانسیال ، گفتار با یافتگی و فهم هم سرآغاز و هم سرچشمە است … گفتار ، تشریح فهم پذیری است.»وقتی کە گفتار تشریح (بند بند کردن) فهم پذیری باشد و از آنجا که با یافتگی وفهم که گشودگی در-جهان-بودن را بنیان می نهند هم سرآغاز است ، پس انسان با گفتاری که محیط حضور ذهن را بندبند می کند می تواند جهانش را بشناسد. بهتراست بگویم : ما توسط زبانی که در آن متولد شده ایم جهان را می شناسیم . اینکه زبانی دیگر(یا ریختی ناهمگون از زبان) را برگزینیم جهانمند بودن و تاریخمند بودن انسان را نقض می کنیم . با این کار ، جهانی و تاریخی را مورد سو‌‌ء ظن و تعرض قرار داده ایم – چیزی که “جهانی شدن ” چندان بدش نمی آید اتفاق افتد –

لیکن نقض ” جهانى و تاریخی ” همزمان نقض تولد و کودکی هم هست ؛ و بر همین منوال نقض شخصیت و نقض کارکرد مغز . نقض شخصیت است زیرا به گفته آگامبن فیلسوف معاصر ایتالیا در کتاب زبان و مرگ ، چگونگی تقطیع آواهاست که شخصیت اولیه انسان را می سازد. شخصیت اولیه انسان در مفاهیمی که یاد می گیرد نیست بلکه در چگونگی جدا کردن آواهای خود به مثابه آوای محض از واژه به مثابه ژست معناست.

واما آنگونه که ژان پیر شانژو(نوروبیولوژیست بزرگ معاصر) در کتاب طبیعت و قاعده می گوید ، میتوان گفت نقض تولد و کودکی نقض کارکرد مغزاست. او می گوید : “ارتباط های میان نورون ها به تدریج در طول دوران رشد از طریق فرایند آزمون وخطا شکل میگیرند. انتخاب و حذف ارتباط های مغزی به درجات قابل ملاحظه ای تحت هدایت رابطه ی تعاملی کودک با محیط رشد و با خودش صورت می گیرد .” می توان به سادگی فهمید که مغز در فرهنگ ، زبان و طبیعت کودکی بسیاری از ارتباط های نورونی را سامان می دهد و در همین فضاست که می تواند بیشترین کارکرد و قابلیت را نشان دهد . شانژو میگوید : ” نشانه های زبان مادری بطور محو ناشدنی در شبکه ی ارتباط های سیناپسی ثبت می شود .”

ژاک لاکان روانکاو بزرگ سده ی بیستم نیز در درسهایی با عنوان ” بازگشت به فروید ” در دهه ی پنجاه عنوان می کند ضمیر ناخوداگاه خارج از زبان نیست و اصولا هر سه ساحت امر واقع ، امر نمادین وامر خیالی خصلتی زبانی دارند .

همه سخنان فوق نشان می دهد که حتی ادعای اینکه ” من در زبانی که آگاهانه انتخاب کرده ام خشمگین می شوم ” درست نیست . این ما هستیم که در زبان متولد می شویم و نه زبان در ما. البته همینکه استاد کزازی اذعان دارند در همه جا نمی توان چنین سخن گفت نشان می دهد خودشان نیز قبول دارند که این ریخت زبانی ریختی ناهمگون است و تنها می تواند ابژه پژوهش تاریخی باشد.

نقد همیشه روشنگر است و نباید آنرا خصومت دانست.امیدوارم این متن توانسته باشد به این مهم دست پیدا کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت ، استفاده از سرویس ریکپچای گوگل الزامی است که منوط به خط مشی رازداری و شرایط استفاده گوگل است.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا